یک تعطیلات
همیشگی، تعریف درستی از جهنم است. برنارد شاو
همه حقایق از توهین آغاز میشوند.
برنارد شاو
سعی نکنید همیشه زنده بمانید، موفق نخواهید شد. برنارد شاو
هرکسی
که حرفه ای را پیشه کرده، شکاک و نگران است. برنارد شاو
هنگام مرگم، میخواهم
تمام و کمال زندگی کرده باشم. برنارد شاو
من خداشناسم، و خدا را برای این شکر
میگویم. برنارد شاو
ازدواج برای کسانی که به هم عشق میورزند، اشتباه است. برنارد
شاو
اوه، پلنگ دوستت دارد! هیچ عشقی از عشق غذایش به او نزدیک تر نیست. برنارد
شاو
انسان دنیایی از عجایب است. ارسطو
آدمی بصیرت است نه به صورت، انسانیت به
کمال است نه به جمال. جان اشتانبک
انسانها یگانه حیواناتی هستند که من از آنها
سخت وحشت دارم. برنارد شاو
معتقدم که سرنوشت انسان را تنها محبت معلوم می کند و
بس. شکسپیر
آنچه هستید شما را بهتر معرفی می کند تا آنچه می گوئید.
امرسون
بهترین سیاست صداقت است. سروانتس
چون حق با من است از تهدیدها نمی
ترسم. سوفوکل
آلام و ناراحتی ها فکر انسان را قوی می نماید. ناپلئون
بدبختی
مربی استعداد است. هوگو
هیچ بدبختی بزرگتر از ناراضی بودن نیست.
لائوتسه
دوستی مثل درشکه در روز بارانی کمیاب است ولتر
استعداد بزرگ بدون
وجود اراده بزرگ وجود ندارد. بالزاک
تملق خوراک ابلهان است. شکسپیر
افکار
بزرگ از دل برمی آید. رونارک
برای زندگی فکر کنید ولی غصه نخورید. دیل
کارنگی
افسوس که جوان نمی داند و پیر نمی تواند. حجازی
هرچه متاهلان بیشتر
شوند، جنایت ها کمتر خواهد شد. ولتر
کتابی مفید و گرانبها از علامه مجلسى است که حاوى محاسن آدابی است که از روایات ائمه بدست آمده است . خواندن این کتاب را بسیار توصیه میکنم ...
باب اول : در بیان آداب جامه : و کفش پوشیدن
باب دوم : در آداب حلى و زیور پوشیدن : مردان و زنان و سرمه کشیدن و در: آینه نظرکردن وخضاب کردن
باب سوم : در آداب : خوردن و آشامیدن
باب چهارم : دربیان فضیلت تزویج و آداب : مجامعت و معاشرت زنان : و کیفیف تربیتفرزندان : و معاشرت ایشان
باب پنجم : دربیان آداب مسواک کردن و: شانه کردن و ناخن و شارب گرفتن : و سرتراشیدن و امثال آن
باب ششم : در آداب بوى خوش کردن : و گل بوئیدن و روغن مالیدن
باب هفتم : در آداب حمام رفتن و سر وبدن شستن و دارو کشیدن و آداب بعضى ازاغسال
باب هشتم : در آداب خواب رفتن و بیدار شدن و بیت الخلا رفتن
باب نهم : در آداب حجامت کردن و تنقیه و بعضى از ادویه و معالجه بعضى از امراض وذکر بعضى از ادعیه واحراز
باب دهم : در آداب معاشرت با مردم و حقوق اصناف ایشان
باب یازدهم : در آداب مجالس از سلام و مصافحه ومعانقه و بوسیدن و آداب عطسه کردن وآداب نشستن و برخاستن و صحبت داشتن.
باب دوازدهم درآداب خانه داخل شدن و بیرون رفتن .
باب سیزدهم : درآداب پیاده رفتن و سوار شدن و بازار رفتن و تجارت وزراعت نمودن وچهار پایان نگاه داشتن
باب چهاردهم : در آداب سفر
خاتمه : دربیان بعضى از آداب متفرقه و فواید نافعه
ظهر یک روز سرد زمستانی ؛ وقتی امیلی به خانه برگشت ؛ پشت در ؛ پاکت نامه ای را دید که نه تمبری داشت و نه مهر اداره پست روی آن بود .فقط نام او و آدرسش روی پاکت نوشته شده بود .
او با تعجب پاکت را باز کرد و نامه ی داخل آن را خواند :
« امیلی عزیز ؛
عصر امروز به خانه تو می آیم تا تو را ملاقات کنم .
با عشق ؛ خدا »
امیلی همانطور که با دست های لرزان نامه را روی میز می گذاشت ؛ با خود فکر کرد که چرا خدا می خواهد او را ملاقات کند ؟ او که آدم مهمی نبود .در همین فکرها بود که ناگهان کابینت خالی آشپزخانه را به یاد آورد و با خود گفت : « من؛ که چیزی برای پذیرایی ندارم ! » پس نگاهی به کیف پولش انداخت . او فقط ۵ دلار و ۴۰ سنت داشت .با این حال به سمت فروشگاه رفت ویک قرص نان فرانسوی و دو بطری شیر خرید . وقتی از فروشگاه بیرون آمد ؛ برف به شدت در حال بارش بود و او عجله داشت تا زود به خانه برسد و عصرانه را حاضر کند .
در راه برگشت ؛ زن و مرد فقیری را دید که از سرما می لرزیدند . مرد فقیر به امیلی گفت : « خانم ؛ ما خانه و پولی نداریم . بسیار سردمان است و گرسنه هستیم . آیا امکان دارد به ما کمکی کنید ؟ »
امیلی جواب داد : « متاسفم ؛ من دیگر پولی ندارم و این نان ها را هم برای مهمانم خریده ام . »
مرد گفت : « بسیار خوب خانم ؛ متشکرم » و بعد دستش را روی شانه همسرش گذاشت و به حرکت ادامه دادند .
همان طور که مرد و زن فقیر در حال دور شدن بودند ؛ امیلی درد شدیدی را در قلبش احساس کرد . به سرعت دنبال آنها دوید: « آقا ؛ خانم ؛ خواهش می کنم ؛ صبر کنید . » وقتی امیلی به زن و مرد فقیر رسید ؛ سبد غذا را به آنها داد و بعد کتش را در آورد و روی شانه های زن انداخت .
مرد از او تشکر کرد و برایش دعا کرد . وقتی امیلی به خانه رسید ؛ یک لحظه ناراحت شد چون خدا می خواست به ملاقاتش بیاید و او دیگر چیزی برای پذیرایی از خدا نداشت .همانطور که در را باز می کرد ؛ پاکت نامه دیگری را روی زمین دید . نامه را برداشت و باز کرد :
« امیلی عزیز ؛
از پذیرایی خوب و کت زیبایت متشکرم ؛
با عشق ؛ خدا »
منبع : جانب عشق عزیز است فرو مگذارش
و خدایی که در این نزدیکی است ؛
لای این شب بوها ؛ پای آن کاج بلند
روی آگاهی آب ، روی قانون گیاه
« سهراب سپهری »
مردی با خود زمزمه کرد : خدایا با من حرف بزن
یک سار شروع به خواندن کرد
اما مرد نشنید
فریاد برآورد : خدایا با من حرف بزن ، آذرخش در آسمان غرید
اما مرد گوش نکرد
مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت : خدایا بگذار تو را ببینم
ستاره ای درخشید
اما مرد ندید
مرد فریاد کشید : یک معجزه به من نشان بده . نوزادی متولد شد
اما مرد توجهی نکرد
پس مرد در نهایت یاس فریاد زد : خدایا لمس کن و بگذار بدانم که اینجا حضور داری
در همین زمان خداوند پائین آمد و مرد را لمس کرد
اما مرد پروانه را پراند و به راهش ادامه داد
ماه رجب هفتمین ماه از ماههای قمری، ماهی بسیار شریف و از ماههای حرام است. رجب نام نهری است در بهشت که از عسل شیرینتر و از شیر سفیدتر است و هر کس در این ماه روزه دارد، از آن نهر آب می نوشد. به ماه رجب، رحب الأصب، یعنی ماه ریزش رحمت خداوند بر مردم نیز میگویند.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«ماه رجب برای امت من «ماه استغفار» است. رجب ماه خدا و ماه شعبان ماه من و ماه رمضان ماه امت من است. کسی که یک روز از ماه رجب را روزه گیرد، مستوجب خشنودی خداوند گردد، غضب الهی از او دور میگردد و دری از درهای جهنم به روی او بسته میشود.»
در حدیث دیگری آمده است که هر کس سه روز آن را روزه دارد بهشت بر او واجب گردد.
در ماه رجب دعاها و اعمال خاصی وارد است که مهمترین آنها « اعمال ایام البیض » (13 تا 15 ماه) و اعمال ام داوود و برنامه اعتکاف است.
این اعمال در کتاب شریف مفاتیح الجنان محدث قمی گردآوری شده است.
حوادث تاریخی و مذهبی بسیاری در ماه رجب روی داده است که در زیر به آن اشاره میشود:
ولادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام در سال 57، امام محمد تقی علیه السلام در سال 195، میلاد امام علی علیه السلام در کعبه، مبعث پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم، شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام در سال 182 و شهادت امام علی النقی علیه السلام در سال 254، وفات ابراهیم فرزند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در سال دهم هجرت، وفات ابوطالب علیه السلام در سال دهم بعثت، رحلت حضرت زینب (بنا به نقلی) و درگذشت ابن سکیت، در سال 244 قمری.
ستارگان درخشانتر از همیشه تاریخ در آسمان مدینه پرتو افشانى مىکردند. شمیم عطر محمدى - صلی الله علیه و آله - در کوچههاى مدینه پراکنده بود و یاس علوى، آنگاه که به معراج نماز مىرفت، نورش براى اهل آسمان مىدرخشید و بر چهره اهل زمین نور مىپراکند.
در آن هنگام فاطمه علیهاالسلام ار سختى کارهاى خانه در زحمتبود. امیرمؤمنان علیه السلام آنگاه که چنین دید به فاطمه توصیه کرد، نزد پدر برود و خدمتکارى درخواست کند تا در امور منزل یار و همکارش باشد.
وقتى پیامبر صلی الله علیه و آله از خواسته آنان آگاهى یافت، فرمود: «اى فاطمه چیزى به تو عطا کنم که از خدمتکار و دنیا با آنچه در آن است، ارزشمندتر است؛ بعد از نماز سى و چهار مرتبه «الله اکبر» و سى و سه مرتبه «الحمدلله» و سى و سه مرتبه «سبحان الله» بگو و آن را با لا اله الا الله ختم کن. این کار برایت از چیزى که مىخواهى و از دنیا و آنچه در آن است، بهتر است.»
تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام در هر روز، به دنبال هر نماز، نزد من از هزار رکعت نماز (مستحبى) در هر روز، محبوبتر است.
در آن لحظه که این هدیه آسمانى به فاطمه علیهاالسلام عطا شد، فرمود: «از خدا و رسول خدا راضى شدم.»
درک هدیه بزرگى که رسول اکرم صلی الله علیه و آله به فاطمه علیهاالسلام اعطاء کرد، بالاتر از طاقت غیر معصوم است، به گونهاى که انسان از وصف آن عاجز مىماند و فقط از سرچشمه گفتار معصومین علیه السلام است که تا اندازهاى مىتوان از برکاتش بهرهمند شد.
امام باقر علیه السلام درباره تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام مىفرماید: «خداوند متعال با هیچ ستایشى، بالاتر از تسبیحات فاطمه زهرا علیهاالسلام عبادت نشده است. و اگر چیزى افضل از آن وجود داشت، رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را به فاطمه علیهاالسلام اعطاء مىکرد.»
تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام که به مناسبت مداومت آن حضرت در انجام آن به وى منسوب گردید، در واقع تسبیح حق تعالى است! حضرت امام خمینى در کتاب اربعین حدیث چنین مىنگارد: «... پر واضح است که تسبیح و تقدیس حق تعالى مستلزم علم و معرفت به مقام مقدس حق و صفات جلال و جمال اوست.»
تسبیح عبادتى برگزیده است که هر کس در سیر معنوى خویش به قدر طاقت و معرفتش از آن بهره مىگیرد و ائمه؛ قبل از خلقت عالم مادى، به تسبیح ذات اقدس حق مشغول بودند .
حضرت امام خمینى؛ در باب اشاره به مقامات ائمه در کتاب اربعین حدیث چنین مىنگارد: «براى اهلبیت عصمت و طهارت، علیهم الصلوة والسلام، مقامات شامخه روحانیهاى است در سیر معنوى الى الله، که ادراک آن علما نیز از طاقت بشر خارج و فوق عقول ارباب عقول و شهود اصحاب عرفان است؛ چنانچه از احادیث شریفه ظاهر مىشود که در مقام روحانیت با رسول اکرم صلی الله علیه و آله شرکت دارند و انوار مطهره آنها قبل از خلقت عوالم، مخلوق اشتغال به تسبیح و تحمید ذات مقدس داشتند.»
روزى امام صادق علیه السلام ابو هارون را مخاطب ساخت و از تعلیم تسبیح حضرت فاطمه به کودکان سخن گفت: «اى ابو هارون، ما تسبیح فاطمه علیهاالسلام را به فرزندان خود سفارش مىکنیم همچنان که آنها را به نماز توصیه مىکنیم. تو نیز بر آن مداومت کن. زیرا هر بندهاى که بر آن مواظبت و مداومت کند، عاقبتی نیکو خواهد داشت.»
تسبیح از جهتى دیگر عبادتى عمومى بین تمام مخلوقات است. حضرت امام؛ در این باره مىفرماید: «آیه شریفه [و یسبح لله ما فى السموات و الارض] دلالت کند بر تسبیح جمیع موجودات حتى نباتات و جمادات و تخصیص آن به ذوى العقول از احتجاب عقول ارباب عقول است.»
و باز مىفرماید: «بالجمله، سریان حیات و تسبیح شعورى علمى اشیاء را باید از ضروریات فلسفه عالیه و مسلمات ارباب شرایع و عرفان محسوب داشت، ولى کیفیت تسبیح هر موجودى و اذکار خاصهاى که به هر یک اختصاص دارد، و این که صاحب ذکر جامع انسان است و سایر موجودات به مناسبت نشئه خود ذکرى دارند.»
معنای تسبیح حضرت زهراعلیهاالسلام
-
خشک شدن دست نوازندهمحمد بن ریان نقل میکند: مامون برای رسیدن به هدفش (بد نام کردن حضرت امام جواد علیه السلام) همه نوع نیرنگی را در خصوص امام جواد علیه السلام به کار برد اما هیچ کدام از آنها برای وی سودی نداشت .
به عنوان نمونه پس از به عقد درآوردن دخترش ام الفضل با امام جواد علیه السلام، صد کنیز زیبا را انتخاب کرد که هر یک جامی پر از گوهر درخشان در دست داشتند. مامون به کنیزان دستور داد تا پس از نشستن حضرت در جایگاه دامادی به استقبال وی رفته و به او خوشامد گویند. کنیزکان به سوی حضرت شتافتند و خوشامد گفتند ولی امام هیچ التفاتی به آنها نکرد .
در دربار مامون مردی به نام مخارق که ریشی بلند و صوتی خوش داشت و عود مینواخت وجود داشت . وی به مامون گفت من توان آن را دارم که نقشهات را - وادار کردن حضرت به لهو و لعب - عملی سازم .
از این رو در مقابل امام جواد علیه السلام نشست و شروع به خواندن آواز کرد. کسانی که در آنجا حضور داشتند گرد مخارق حلقه زدند. هنگامی که مخارق شروع به نواختن عود و آواز خوانی کرد، امام جواد علیهالسلام سر مبارک خود را متوجه او کرد و بر وی نهیب زد و فرمود: "اتق الله یا ذالعثنون " از خدا بترس ای ریش بلند. دست مخارق از حرکت ایستاد، عود از دستش افتاد و دیگر هرگز نتوانست عود بنوازد.
روزی مامون از بلایی که بر سر مخارق آمده بود از وی سئوال کرد. مخارق پاسخ داد چون امام جواد علیهالسلام بر من نهیب زد چنان ترسی از هیبت او بر من مستولی شد که دستم فلج شد و هرگز بهبود نیافت .
نقره از برگ زیتونابوجعفر طبری از ابراهیم بن سعید نقل میکند که حضرت امام جواد علیه السلام را دیدم که بر برگ درخت زیتون دست میزد و آن برگها به برگ نقره تبدیل میشد. من آنها را از حضرت گرفتم، و با آنها در بازار معامله نمودم. آن برگها نقره خالص بودند و هرگز تغییری نکردند .
طلا شدن خاکاسماعیل بن عباس هاشمی میگوید: در روز عیدی به خدمت حضرت جواد علیه السلام رفتم، از تنگدستی به آن حضرت شکایت کردم . حضرت سجاده خود را بلند کرد، از خاک قطعهای از طلا گرفت . یعنی خاک به برکت دست حضرت به پارهای طلای گداخته مبدل شد. آن را به من عطا کرد. من آن را به بازار بردم شانزده مثقال بود .
جای انگشت بر سنگعمر بن یزید میگوید: امام محمد تقی علیه السلام را دیدم. به آن حضرت گفتم: یابن رسول الله، نشانه امامت چیست؟
حضرت فرمود: امام کسی است که توان چنین کاری را داشته باشد . دست خود را بر سنگی نهاد و جای انگشتش بر آن ظاهر شد .
نرم شدن آهن راوی نقل میکند: حضرت امام جواد علیه السلام را دیدم که آهن را بدون آن که در آتش نهد میکشید و سنگ را با خاتم خود نقش میزد .
توسل به حضرت جوادالائمه (علیهالسلام) بسیار دیده و شنیده شد که افراد برای امور مادی، مانند خرید خانه و ماشین و رزق و ازدواج، از آیة الله سید عبدالکریم کشمیری رضوی(ره) راهنمایی میخواستند. آن بزرگوار میفرمود: «سوره یس بخوانید و ثواب آن را به امام جواد (علیهالسلام) تقدیم کنید، حاجت شما را خواهند داد. گاه امر میکرد صلوات برای حضرتش هدیه کنند و آن را در توسل به این امام کریم مجرب میدانست.»
منبع ۱:کتاب سیره پیشوایان، مهدی پیشوائی
منبع ۲: روح و ریحان