زندگانی سیبی است ؛ گاز باید زد با پوست
زندگانی سیبی است ؛ گاز باید زد با پوست

زندگانی سیبی است ؛ گاز باید زد با پوست

گوناگون ؛ مفید

حـــضـــور

و خدایی که در این نزدیکی است ؛
لای این شب بوها ؛ پای آن کاج بلند
روی آگاهی آب ، روی قانون گیاه
                     « سهراب سپهری »

مردی با خود زمزمه کرد : خدایا با من حرف بزن
یک سار شروع به خواندن کرد
اما مرد نشنید
فریاد برآورد : خدایا با من حرف بزن ، آذرخش در آسمان غرید
اما مرد گوش نکرد
مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت : خدایا بگذار تو را ببینم
ستاره ای درخشید
اما مرد ندید
مرد فریاد کشید : یک معجزه به من نشان بده . نوزادی متولد شد
اما مرد توجهی نکرد
پس مرد در نهایت یاس فریاد زد : خدایا لمس کن و بگذار بدانم که اینجا حضور داری
در همین زمان خداوند پائین آمد و مرد را لمس کرد
اما مرد پروانه را پراند و به راهش ادامه داد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد