دکتر گفت :
فوری ببریدش اتاق عمل ؛ اورژانسیه . طفلک ؛ بچه ؛ یک دستش شیشه ی شیر بود و یک دستش پفک . ترکش نصف صورتش را برده بود .
از اتاق عمل آمدم بیرون . مادرش گفت : خانم ؛ عمل تمام شد ؟ با اشاره سر گفتم : نه .
گفت : چقدر طول کشید . خدا را شکر ؛ شیرش داده بودم والا زیر عمل ضعف می کرد .
دو زانو نشستم کنارش . شک کرد . انگار فهمید که بچه اش شهید شد ... گفت : عمل ... تمام ... شد ... ؟
گرفتمش توی بغل و دو نفری زار زدیم ...
برابری یک چیز با چیز دیگر، به عبارتی برابری اضداد!
مثال: برابری مرد با زن.
هر چند این نکته از لحاظ دستور زبان عجیب مینماید، لیکن آنچه برابر مجموع آیات قرآن مجید آشکار میگردد این است که:
کلمه مرد 24 بار در قرآن مقدس آمده است .
همچنین کلمه زن نیز 24 بار در قرآن مقدس آمده است .
یعنی 24 = 24
سپس مطابق آنالیز آیات مختلف مشخص شده که این همسانی در تنقیضات در تمامی قرآن کریم صادق است. قرآن مجید مشخص میکند که یک چیز با چیز دیگری (یا به عبارتی با متضاد خود و یا ریشه خود) برابر است.
در ادامه نتایج شگفتآور حاصل از محاسبه کلمات عربی قرآن مجید و رمز اعداد را خواهید یافت.
کلمات و دفعات تکرار در جمع آیات قرآن مجید
دنیا (یکی از نامهای زندگی): ١١۵
آخرت (نامی برای زندگی پس از این جهان): ١١۵
ملائکه: ٨٨
شیاطین: ٨٨
زندگی: ١۴۵
مرگ: ١۴۵
سود: ۵٠
زیان: ۵٠
ملت (مردم): ۵٠
پیامبران: ۵٠
ابلیس(پادشاه شیاطین): ١١
پناهجوئی از شرّ ابلیس: ١١
مصیبت: ٧۵
شکر: ٧۵
صدقه: ٧٣
رضایت: ٧٣
فریب خوردگان (گمراه شدگان): ١٧
مردگان (مردم مرده): ١٧
مسلمین: ۴١
جهاد: ۴١
طلا: ٨
زندگی راحت: ٨
جادو: ۶٠
فتنه: ۶٠
زکات: ٣٢
برکت: ٣٢
ذهن : ۴٩
نور: ۴٩
زبان: ٢۵
موعظه (گفتار، اندرز): ٢۵
آرزو: ٨
ترس: ٨
آشکارا سخن گفتن (سخنرانی): ١٨
تبلیغ کردن: ١٨
سختی: ١١۴
صبر: ١١۴
محمد (صلوات الله علیه): ۴
شریعت (آموزههای حضرت محمد صلی الله علیه و آله): ۴
مرد: ٢۴
زن: ٢۴
و نیز جالب خواهد بود به دفعاتی که کلمات زیر در قرآن ظاهر شدهاند نگاهی داشته باشیم:
نماز: ۵
ماه: ١٢
روز: ٣۶۵
دریا : ٣٢ ، زمین (خشکی): ١٣
%٧١٫١١١١١١١١=٣٢/۴۵*١٠٠q = دریا
%٢۵٫٨٨٨٨٨٨٨٩=۴۵/١٣*١٠٠q = خشکی
۴۵ = ٣٢ + خشکی + دریا = ١٣
%١٠٠= دریا ( ٧١٫١١١١١١١١ %)+خشکی( ٢۵٫٨٨٨٨٨٨٨٩%)
دانش بشری به تازگی اثبات نموده که آب ٧١٫١١١ % و خشکی ٢٨٫٨٨٩ % از کره زمین را فراگرفته است.
آیا میتوان گفت که اینها همه بر حسب اتفاق در قرآن مجید آمده است؟
پرسش این است که چه کسی این علم را به پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) آموخته است؟
پاسخ بی اختیار در ذهن خواهد درخشید.
خداوند قادر مطلق این همه را بر پیامبر(ص) در قالب قرآن، کلام وحی آموخت.
آیه ٨٧ از سورهء انبیاء:
لا اِلهَ اِلاّ اَنت سُبحانَکَ اِنّی کُنتُ مِنَ الظّالِمین .
سُبحانَ اللهِ و بِحَمدِهِ سُبحانَ اللهِ العَظیم .
علامه طباطبایی میفرمودند: «همه امامان علیهم السلام لطف دارند، اما لطف حضرت رضا علیهالسلام محسوس است.» و در نقلی دیگر، بیان میکردند: «همه امامان معصوم علیهم السلام رئوف هستند، اما رأفت حضرت امام رضا علیه السلام ظاهر است.»
و نیز میفرمودند: «انسان هنگامی که وارد حرم رضوی علیه السلام میشود، مشاهده میکند که از در و دیوار حرم آن امام رأفت میبارد.»
ایشان هر ساله به مشهد مشرف میشد حتی در پنج شش ماه آخر عمر با همه کسالتی که داشت به مشهد مشرف شد. یکی از بستگان نزدیک ایشان میگفت:
«با آغوش باز با آن کهولت سن و کسالت، جمعیت را میشکافت و با علاقه ضریح را میبوسید و توسل میجست که گاهی به زحمت او را از ضریح جدا میکردیم ... .»
ایشان میگفت: «من به حال این مردم که این طور عاشقانه ضریح را میبوسند، غبطه میخورم ... .»
فرزند ایشان نقل میکردند: در سال آخر حیاتشان به دلیل کسالتی که داشتند و بنا به تأکید و توصیه پزشکِ مخصوص نمیخواستیم که ایشان به مشهد مقدس بروند. ولی ایشان اصرار داشتند و رفتند.
پس از مراجعت از مشهد، به ایشان گفتم سرانجام به مشهد رفتید، فرمود: «پسرم جز مشهد کجاست که آدم بتواند دردهایش را بگوید و درمانش را بگیرد؟»
علامه طباطبایی وقتی به مشهد، مشرف میشد، از وی تقاضا میکردند که در خارج از مشهد چون طُرقبه و ... به دلیل اعتدال هوا، سکونت داشته باشند و گهگاهی برای زیارت مشرف گردد. ایشان ابداً قبول نمیکرد و میفرمود: «ما از پناه امام هشتم به جای دیگری نمیرویم.»
یکی از شاگردان علامه طباطبایی میگوید: «... هیچ به خاطر ندارم که از اسم هر یک از ائمه علیهمالسلام بدون ادای احترام گذشته باشند. در مشهد که همه ساله مشرف میشدند و تابستان را در آنجا میماندند وقتی وارد صحن حضرت رضا علیه السلام میشدند، بارها که در خدمتشان بودم و میدیدم که دستهای مرتعش را روی آستانه در میگذاشتند و با بدن لرزان از جان و دل آستانه در را میبوسیدند، گاهی از محضرشان التماس دعا درخواست میشد میگفتند: «بروید از حضرت بگیرید؛ ما اینجا کارهای نیستیم؛ همه چیز آنجاست! »
زمانی نویسنده مشهوری بوسیدن ضریح امامان علیهم السلام و این قبیل احترام نهادنها را تشنیع میکرد. وقتی سخن او را به مرحوم علامه در حرم رضوی علیه السلام عرض کردند، ایشان فرمود: «اگر منع مردم نبود، من از دم مسجد گوهرشاد تا ضریح، زمین را میبوسیدم.» و روزی در صحن حرم امام رضا علیه السلام شخصی به علامه [که اصلاً اذن نمیداد کسی دست ایشان را ببوسد] عرض کرد: «از راه دور آمدهام و میخواهم دست شما را ببوسم.» علامه فرمود: «زمین صحن را ببوس که از سر من هم بهتر است! »
یک بار علامه میخواستند به روضه رضوی علیه السلام مشرف شوند. به ایشان عرض شد: « آقا! حرم شلوغ است؛ وقت دیگری بروید! » فرمودند: «خوب، من هم یکی از شلوغها! » و رفتند. مردم هم که ایشان را نمیشناختند تا راهی برایشان بگشایند و در نتیجه، هر چه سعی کردند دستشان را به ضریح مبارک برسانند، نشد و مردم ایشان را به عقب هل دادند. وقتی بازگشتند، اطرافیان پرسیدند: «چطور بود؟» فرمودند: «خیلی خوب بود! خیلی لذت بردم! »
حجت الاسلام معزّی نقل میکند که یک بار در ایام طلبگی به مشهد رفته بودم و در صحنهای حرم رضوی علیه السلام قدم میزدم و به بارگاه امام مینگریستم اما داخل رواقها و روضه نمیرفتم. ناگهان دست مهربانی بر روی شانههایم قرار گرفت و با لحنی آرام فرمود:
«حاج شیخ حسن! چرا وارد نمیشوی؟! » نگاه کردم و دیدم علامه طباطبائی است. عرض کردم: خجالت میکشم با این آشفتگی روحی بر امام رضا علیه السلام وارد شوم. من آلوده کجا و حرم پاک ایشان کجا! آنگاه مرحوم علامه فرمود:
«طبیب برای چه مطب باز میکند؟ برای این که بیماران به وی مراجعه کنند و با نسخه او تندرستی خود را بیابند. این جا هم دارالشفای آل محمد ـ علیهم السلام ـ است. داخل شو که امام رضا علیهالسلام طبیب الأطباء است.»
منبع : صالحین
بسته ام بار سفر را؛ مقصدم ملک جنونه
میزبانم توی اون شهر؛ یه آقای مهربونه
موقع رفتن رسیده؛ روی قرآنو می بوسم
ای خدا مواظبم باش؛ راهی حریم طوسم
آواره صحرا می تونم باشم
غریب و تنها میتونم باشم
بی امام رضا نمیتونم، نمیتونم
آخه آقامه، دوسش دارم؛ مولامه، دوسش دارم؛ مولامه، دوسش دارم
عشق مولا، مهر مولا؛ توی قلبم کرده ریشه
به خودم میگم که دنیا؛ بی امام رضا نمیشه
گنبد زرد طلایی؛ قبله راز و نیازه
تو قنوت دعای بر تو؛ نمکی برا نمازه
آواره صحرا می تونم باشم
غریب و تنها میتونم باشم
بی امام رضا نمیتونم، نمیتونم
آخه آقامه، دوسش دارم؛ مولامه، دوسش دارم؛ مولامه، دوسش دارم
حرمت کرببلایی؛ مثل عباس و حسینه
این حیاط تا اون حیاطش؛ مثل بین الحرمینه
هر کسی از سقاخونه؛ خورده جامی کرده احساس
که گرفته این آبو از؛ دستای حضرت عباس
آواره صحرا می تونم باشم
غریب و تنها میتونم باشم
بی امام رضا نمیتونم، نمیتونم
آخه آقامه، دوسش دارم؛ مولامه، دوسش دارم؛ مولامه، دوسش دارم
امام صادق علیهالسلام فرمودند:
برگ عیشی به گور خویش فرست کس نیارد ز پس، تو پیش فرست
6- و طلبت حلاوة العبادة، فوجدتها فی ترک المعصیة: و شیرینی عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در ترک گناه یافتم.
7- و طلبت رقة القلب، فوجدتها فی الجوع و العطش: و رقت (نرمی) قلب را جستجو نمودم، پس آن را در گرسنگی و تشنگی (روزه) یافتم.
8- و طلبت نور القلب، فوجدته فی التفکر و البکأ: و روشنی قلب را جستجو نمودم، پس آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم.
9- و طلبت الجواز علی الصراط، فوجدته فی الصدقة: و (آسانی) عبور بر صراط را جستجو نمودم، پس آن را در صدقه یافتم.
10- و طلبت نور الوجه، فوجدته فی صلاة اللیل:و روشنی رخسار را جستجو نمودم، پس آن را در نماز شب یافتم.
11- و طلبت فضل الجهاد، فوجدته فی الکسب للعیال: و فضیلت جهاد را جستجو نمودم، پس آن را در به دست آوردن هزینه زندگی زن و فرزند یافتم.
12- و طلبت حدب الله عزوجل، فوجدته فی بغض اهل المعاصی:و دوستی خدای تعالی را جستجو کردم، پس آن را در دشمنی با گنهکاران یافتم.
13- و طلبت الرئاسة، فوجدتها فی النصیحة لعبادالله: و سروری و بزرگی را جستجو نمودم، پس آن را در خیرخواهی برای بندگان خدا یافتم.
14- و طلبت فراغ القلب، فوجدته فی قلة المال: و آسایش قلب را جستجو نمودم، پس آن را در کمی ثروت یافتم.
15- و طلبت عزائم الامور، فوجدتها فی الصبر:و کارهای پر ارزش را جستجو نمودم، پس آن را در شکیبایی یافتم.
16- و طلبت الشرف، فوجدته فی العلم: و بلندی قدر و حسب را جستجو نمودم، پس آن را در دانش یافتم.
17- و طلبت العبادة فوجدتها فی الورع: و عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در پرهیزکار یافتم .
18- و طلبت الراحة، فوجوتها فی الزهد:و آسایش را جستجو نمودم، پس آن را در پارسایی یافتم.
19- و طلبت الرفعة، فوجدتها فی التواضع: برتری و بزرگواری را جستجو نمودم، پس آن را در فروتنی یافتم.
20- و طلبت العز، فوجدته فی الصدق: و عزت (ارجمندی) را جستجو نمودم، پس آن را در راستی و درستی یافتم.
21- و طلبت الذلة، فوجدتها فی الصوم: و نرمی و فروتنی را جستجو نمودم، پس آن را در روزه یافتم.
22- و طلبت الغنی، فوجدته فی القناعة: و توانگری را جستجو نمودم، پس آن را در قناعت یافتم.
23- و طلبت الانس، فوجدته فی قرائة القرآن: و آرامش و همدمی را جستجو نمودم، پس آن را در خواندن قرآن یافتم.
24- و طلبت صحبة الناس، فوجدتها فی حسن الخلق: و همراهی و گفتگوی با مردم را جستجو نمودم، پس آن را در خوشخویی یافتم.
25- و طلبت رضی الله، فوجدته فی برالوالدین: و خوشنودی خدا تعالی را جستجو نمودم، پس آن را در نیکی به پدر و مادر یافتم.
--------------------------------------------------------------------------------
مستدرک الوسائل، ج 12، ص 173 - 174، ح 13810؛ تبیان
آقای مصباح می گوید: آیت الله بهجت از مرحوم آقای قاضی (ره) نقل می کردند که ایشان می فرمود:
« اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند! و یا فرمودند: به صورت من تف بیندازد. »
اول وقت سرّعظیمی است « حافظوا علی الصلوات: در انجام نمازها کوشا باشید. »
خود یک نکته ای است غیر از « أقیموا الصلوة: و نماز را بپا دارید. »
و همچنین که نماز گزار اهتمام داشته باشد و مقید باشد که نماز را اول وقت بخواند فی حدّ نفسه آثار زیادی دارد، هر چند حضور قلب هم نباشد. »
در "قبر" چه میگذرد؟!
یکى از منازل هولناک سفر آخرت ، قبر است که در هر روز مىگوید: انا بیت الغربة، انا بیت الوحشة ، انا بیت الدود (یعنى) منم خانه غربت و تنهایی، منم خانه وحشت، منم خانه کِرم .
عقبه اول وحشت قبر است:
در کتاب "من لا یحضره الفقیه" آمده است که چون میت را به نزدیک قبر آورند فوراً او را داخل قبر نکنند زیرا براى قبر هولهاى بزرگی است، و زمینی که قبر را در بر میگیرد از هول آنچه اتفاق خواهد افتاد به خداوند پناه برد؛ بنابراین خوب است که پیکر مرده را نزدیک قبر بگذارند و اندکى صبر کنند تا آماده ورود به منزلگاه ابدی و سختیهای قبر شود ، پس اندکى او را پیشتر برند و اندکى صبر کنند. آنگاه او را به کنار قبر برند.
علامه محمد تقی مجلسى(اول) در حوادث قبر گفته است: هر چند روح از بدن مفارقت کرده است و روح حیوانى مرده است اما نفس ناطقه زنده است و تعلق او از بدن کاملا زایل نشده و از بین نرفته است، و خوف ضغطه(1) قبر و سؤال منکر و نکیر و رومان فتّان قبور (2)، و عذاب برزخ هست تا آنکه براى دیگران عبرت باشد و تا همه بیندیشند که چنین حادثهاى در پیش دارند...
و در حدیثی که گویا از حسن بصری، از یونس آمده، منقول است که گفت حدیثى از حضرت امام موسى کاظم(علیهالسلام) شنیدم که فرمودند: چون مرده را به کنار قبر مىبرید، ساعتى او را مهلت دهید تا استعداد و آمادگی پرسش منکر و نکیر بیابد.
شیخ بهائى نقل کرده که بعضى از حکما را دیدند که در وقت مرگ خود دریغ و حسرت مىخورد. به او گفتند که این چه حالى است که از تو مشاهده مىشود؟ گفت چه گمان مىبرید به کسى که به سفرى طولانى مىرود و بدون مونس به قبر وحشتناکى وارد مىشود و به حضور حاکم عادلى مىرود که برای کردار خود در نزد وی حجتى ندارد؟
و روایت شده از جناب "براء بن عازب" که یکى از معروفین صحابه پیامبر است که ما در خدمت حضرت رسول(صلى الله علیه و آله) بودیم که نظرش به جماعتى افتاد که در محلى جمع گشته بودند. پرسیدند: براى چه مردم اجتماع کردهاند؟ گفتند براى کندن قبر جمع شدهاند. براء بن عازب گفت: چون حضرت اسم قبر را شنید در رفتن به سوى آن شتاب کرد تا خود را به قبر رسانید پس کنار قبر به زانو نشست و من از طرف دیگر مقابل آن حضرت رفتم تا ببینم چه کار مىکنند، دیدم به شدت گریستند و آنگاه رو به ما کردند و فرمودند: "اخوانى لمثل هذا فاعدوا" یعنى اى برادران من، براى چنین حادثهای خود را آماده کنید.
شیخ بهائى نقل کرده که بعضى از حکما را دیدند که در وقت مرگ خود دریغ و حسرت مىخورد. به او گفتند که این چه حالى است که از تو مشاهده مىشود؟ گفت چه گمان مىبرید به کسى که به سفرى طولانى مىرود و بدون مونس به قبر وحشتناکى وارد مىشود و به حضور حاکم عادلى مىرود که برای کردار خود در نزد وی حجتى ندارد؟
و قطب راوندى روایت کرده که حضرت عیسى(علیهالسلام) پس از مرگ مادر خود مریم، او را صدا زد و گفت: اى مادر! با من سخن بگو؛ آیا مىخواهى که به دنیا برگردى؟ گفت: بلى براى آنکه در شب بسیار سرد، براى خدا نماز گزارم و در روز بسیار گرم، و روزه بگیرم. اى پسر جان ! این راه بسیار خطرناک است .
و روایت شده که حضرت فاطمه(صلوات الله علیها) در وصیت خود به امیرالمؤمنین(صلوات الله علیه) گفت: چون من وفات کردم خودت مرا غسل بده و تجهیز کن و نماز گزار و مرا داخل قبر کن و در لحد (قبر) بسپار و خاک بر روى من بریز و نزد سر من مقابل صورتم بنشین، و قرآن و دعا براى من بسیار بخوان؛ زیرا که "آن سعادت" وقتى است که مرده محتاج به انس گرفتن با زنده است (و زنده با قرآن و ذکر با او نجوا میکند) .
و سید بن طاووس (رحمة الله علیه) از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله و سلم) روایت کرده که فرمود: ساعتى سختتر از شب اول قبر بر میت نمىگذرد پس با صدقه دادن، به مرده خود رحم کنید و اگر چیزى نیافتید که صدقه دهید، پس دو رکعت نماز گزارید و در رکعت اول آن نماز سوره "فاتحة الکتاب" (حمد) را یک مرتبه بخوانید و سوره توحید را دو مرتبه بخوانید و در رکعت دوم "فاتحه" را یک مرتبه و سوره تکاثر را ده مرتبه بخوانید و سلام دهید و بگویید: "اللهم صل على محمد و آل محمد وابعث ثوابها الى قبر ذلک المیت فلان بن فلان" یعنی: خداوندا درود فرست بر محمد و خاندان او و ثواب این نماز را به قبر این مرده جاری ساز و به جای فلان بن فلان، نام مرده را بگوید؛ پس حق تعالى همان ساعت هزار ملک به سوى قبر آن میت مىفرستد و با هر ملکى جامهاى و حلهاى (زیور آلات) ، و تنگى قبر او را وسعت مىدهد تا روزی که اسرافیل بر صور بدمد و قیامت کبرا آغاز شود و به نمازگزار به عدد آنچه در آفتاب بر آن مىتابد حسنات مى دهد و چهل درجه مقامش را بالا مى برد.
براى برطرف کردن وحشت قبر از مرده مستحب است نمازگزار دو رکعت نماز گزارد و در رکعت اول سوره حمد و "آیة الکرسى"(4) و در رکعت دوم سوره حمد و ده مرتبه سوره قدر را بخواند و چون سلام دهد بگوید: اللهم صل على محمد و آل محمد وابعث ثوابها الى قبر فلان به جان فلان، یعنی: خداوندا درود فرست بر محمد و خاندان او و ثواب این نماز را به قبر این مرده جاری ساز و به جای فلان بن فلان، نام مرده را بگوید.
از کارهایى که براى وحشت قبر سودمند است کامل نمودن رکوع نماز است، چنانکه از حضرت امام محمد باقر(علیهالسلام) روایت شده که کسى که رکوع نماز خود را تمام کند گرفتار وحشت قبر نمىشود.
حکایت
حاجی نورى که خداوند قبر او را نورانی کند در کتاب "دارالسلام" از استاد خود ملا فتحعلى سلطان آبادى که خدای بزرگ، قبر او را عطر آگین کند؛ نقل کرده که فرمود: عادت و روش من بر آن بود که هر کس از دوستان اهل بیت(علیهمالسلام) که خبر فوتش را مىشنیدم در شب دفن او برایش دو رکعت نماز مىخواندم، چه میت را بشناسم یا نشناسم و هیچ کس بر این کار من مطلع نبود تا آنکه روزى یکى از دوستان، مرا در راهى ملاقات کرد و گفت: دیشب خواب دیدم فلان شخص را که در این ایام وفات کرده و از حال او و آنچه بعد از مرگ بر او گذشته پرسیدم گفت: من در سختى و بلا بودم تا آنکه "مرحوم سلطان آبادی" برایم دو رکعت نماز خواند و اسم شما را برد و آن دو رکعت نماز، مرا از عذاب نجات داد؛ به خاطر این احسانى که به من کرد خدا پدرش را رحمت کند. مرحوم حاج ملا فتحعلى فرمود آن شخص از من پرسید که آن نماز چه نمازى بود؟ پس من ، او را از کار دائمى خود براى اموات خبر دادم .
و نیز از کارهایى که براى وحشت قبر سودمند است کامل نمودن رکوع نماز است، چنانکه از حضرت امام محمد باقر(علیهالسلام) روایت شده که کسى که رکوع نماز خود را تمام کند گرفتار وحشت قبر نمىشود.
و نیز آنکه در هر روز صد مرتبه بگوید: "لا اله الا الله الملک الحق المبین" همواره برای اوست امان از فقر و از وحشت قبر و او به سوى خود توانگرى مالی را بکشد و گشوده شود درهاى بهشت بسوی او چنانکه در احادیث و اخبار وارد شده است .
و نیز آنکه بخواند سوره یس را هر شب پیش از آنکه بخوابد، و آنکه بخواند نماز لیلة الرغائب(5) را. و هر که عیادت کند مریضى را حق تعالى بر او فرشتهای مىگمارد که او را در قبر تا روز ورودش به محشر عیادت کند.
در کتاب "من لا یحضره الفقیه" آمده است که چون میت را به نزدیک قبر آورند فوراً او را داخل قبر نکنند زیرا براى قبر هولهاى بزرگی است، و زمینی که قبر را در بر میگیرد از هول آنچه اتفاق خواهد افتاد به خداوند پناه برد؛ بنابراین خوب است که پیکر مرده را نزدیک قبر بگذارند و اندکى صبر کنند تا آماده ورود به منزلگاه ابدی و سختیهای قبر شود ، پس اندکى او را پیشتر برند و اندکى صبر کنند. آنگاه او را به کنار قبر برند.
و از ابوسعید خدرى منقول است که گفت: شنیدم که حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) به مولای متقیان على (علیهالسلام) مىفرمود: یا على شاد شو و مژده بده که براى شیعه تو وقت مردن نه حسرتى است و نه وحشت قبر و نه اندوهى در روز قیامت.
حکایت
حضرت آیة الله العظمی شبیری زنجانی"دام ظله العالی" نقل میفرمودند در سالهای میانی حیات مرحوم والدم آیة الله العظمی حاج آقا احمد زنجانی "رحمة الله"، بانوی محترمی بود به نام "احتجاب السلطنه" که از آشنایان بوده و مورد احترام همه بود، پس از فوت او والد ارجمندم هر شب جمعه برای او سوره یس قرائت میفرمود و این عمل نیکو تا سالها ادامه داشت، یکی از شب های جمعه غفلت عارض شده و پدر فراموش میکنند که برای آن مرحومه سوره یس بخوانند. شب که میخوابند در عالم رویا آن مرحومه را میبینند که در منزلشان نان میپزند و آن مرحومه به اطرافیانش میگوید این دو نان را بگیرید و به منزل آقای زنجانی ببرید چرا که ایشان نیز برای ما نان میفرستند گر چه این بار یادشان رفته است.
منبع : برگرفته از کتاب منازل الاخرة - تبیان
پی نوشتها :
(1) ضغطه قبر به ضم ضاد و سکون غین به معنای فشار قبر است.
(2) رومان فتان القبور یعنی فرشتهای که آزمایش کننده (اهل) قبرها میباشد. نقل شده که: «رومان نام فرشتهای است که پیش از نکیر و منکر در قبر میآید و آدمی را میآزماید .»
(3) لوامع صاحبقرانی: ج 2 ، صفحه 400 .
(4) آیة الکرسی" مطابق قول مشهور آیههای 255، 256و 257 سوره بقره است و آن آیات چنینند (اللّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ .... لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ....اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَـئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ) یعنی : هیچ معبودى نیست جز خداوند یگانه زنده، که قائم به ذات خویش است، و موجودات دیگر، قائم به او هستند؛ هیچگاه خواب سبک و سنگینى او را فرانمىگیرد؛ [و لحظهاى از تدبیر جهان هستى، غافل نمىماند؛] آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آن اوست؛ کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟! [بنابراین، شفاعت شفاعتکنندگان، براى آنها که شایسته شفاعتند، از مالکیت مطلقه او نمىکاهد.] آنچه را در پیش روى آنها [بندگان] و پشت سرشان است مىداند؛ [و گذشته و آینده، در پیشگاه علم او، یکسان است] و کسى از علم او آگاه نمىگردد؛ جز به مقدارى که او بخواهد. [اوست که به همه چیز آگاه است؛ و علم و دانش محدود دیگران، پرتوى از علم بىپایان و نامحدود اوست] تخت [حکومت] او، آسمانها و زمین را دربرگرفته؛ و نگاهدارى آن دو [آسمان و زمین] او را خسته نمیکند. بلندى مقام و عظمت، مخصوص اوست..... در قبول دین، اکراهى نیست. [زیرا] راه درست از راه انحرافى، روشن شده است. بنابر این، کسى که به طاغوت [بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر] کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمى چنگ زده است، که گسستن براى آن نیست. و خداوند، شنوا و داناست.....خداوند، ولى و سرپرست کسانى است که ایمان آوردهاند؛ آنها را از ظلمتها، به سوى نور بیرون مىبرد. [اما] کسانى که کافر شدند، اولیاى آنها طاغوتها (سرکشان) هستند؛ که آنها را از نور، به سوى تاریکی ها بیرون مىبرند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.
(5) اعمال لیلة الرغائب: شب جمعه اوّل ماه رجب را لیلة الرَّغائب میگویند و از برای آن عملی از حضرت رسول اکرم(صَلَّی اللَّهِ عَلِیهِ وَ آله وارد شده با فضیلت بسیار که سیّد در اقبال و علاّمه در اجازه بنی زهره نقل کردهاند از جمله فضیلت او آنکه گناهان بسیار به سبب او آمرزیده شود و آن که هر کس این نماز را بگزارد چون شب اوّل قبر او شود، حقّ تعالی بفرستد ثواب این نماز را بسوی او به نیکوتر صورت با روی گشاده و درخشان و زبان فصیح پس با وی گوید ای حبیب من! بشارت باد تو را که نجات یافتی از هر شدّت و سختی گوید تو کیستی؟ بخدا سوگند که من روئی بهتر از روی تو ندیدم و کلامی شیرینتر از کلام تو نشنیدهام و بوئی بهتر از بوی تو نبوئیدم. گوید من ثواب آن نمازم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال بجا آوردی؛ امشب به نزد تو آمدم تا حقّ تو را ادا کنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود من سایه بر سر تو خواهم افکند در عرصه قیامت پس خوشحال باش که خیر هرگز از تو معدوم نخواهد شد، و کیفیت آن چنان است که روز پنجشنبه اوّل آن ماه را روزه میداری چون شب جمعه داخل شود ما بین نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز میگزاری هر دو رکعت به یک سلام و در هر رکعت از آن یک مرتبه حمد و سه مرتبه اِنّا اَنْزَلْناهُ و دوازده مرتبه قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ میخوانی و چون فارغ شدی از نماز، هفتاد مرتبه میگوئی«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ الاُْمِّیِّ وَ عَلی آلِهِ» پس به سجده میروی و هفتاد مرتبه میگوئی: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ» پس سر از سجده برمیداری و هفتاد مرتبه میگوئی «رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَ تَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَلِیُّ الاَعْظَمُ» پس باز به سجده میروی و هفتاد مرتبه میگوئی: «سُبُّوحٌ قُدّوُسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ» پس حاجت خود را میطلبی که انشاءالله برآورده خواهد شد.
گفتم: چقدر احساس تنهایی میکنم
گفتی: فانی قریب
من که نزدیکم (بقره/۱۸۶)
گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش میشد بهت نزدیک شم
گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵)
گفتم: این هم توفیق میخواهد
گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم
دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲)
... .