زندگانی سیبی است ؛ گاز باید زد با پوست
زندگانی سیبی است ؛ گاز باید زد با پوست

زندگانی سیبی است ؛ گاز باید زد با پوست

گوناگون ؛ مفید

فضایل صلوات

«اِقرَأ باِسم رَبِّک اَلُّذِی خَلََقَ» عید رسالت و جشن برگزیدگی و برانگیختگی پیامبر بزرگ اسلام، حضرت محمد مصطفی (ص) بر جهان و جهانیان مبارک باد

به مناسبت این عید این آهنگ تقدیم شما : یا رسول ا... مدد با صدای پیام عزیزی

یا رسول ا... مدد

سفارش به صلواتحاجی نوری نقل کرده است : از حاج شیخ احمدبن شیخ زین الدین فرمود : شبی امام زین العابدین را در خواب زیارت کردم ، گفتم : آقا چه کار کنم تا همیشه به فکر قبر و قیامت باشم و توشه ای برای آن موقع جمع کنم ؟ آقا چه کنم توفیق توبه پیدا کنم و عمل صالحی انجام دهم ؟ آقا ، ناراحتم ، چه کنم توفیق و سعادت از من گرفته شده است ؟
آن حضرت فرمود : اگر می خواهی توفیق و سعادت پیدا کنی بر خودت لازم کن که همیشه بگویی : « اللهم صل علی محمد و آل محمد »

دیدن بهشت
حضرت محمد (ص) فرمود : هرکس هر روز هزار صلوات بر من فرستد از دنیا نخواهد رفت تا جای خود را در بهشت ببیند .

عفو ده خطا
حضرت محمد (ص) فرمود : هرکس بر من یک بار صلوات فرستد خدا بر او ده بار درود خواهد فرستاد و نیز ده خطا را از او برطرف خواهد ساخت و ده درجه او را بالا خواهد برد .

یک برابر با ده هزار
شخصی نزد سلطان محمود سبکتکین رفت و گفت : مدتی بود که می خواستم رسول خدا (ص) را در خواب ببینم و غم خود را برایش بازگو کنم که سعادت مساعدت نمود و در شب گذشته به این دولت رسیدم و جمال با کمال آن حضرت را در خواب دیدم و گفتم : یا رسول الله ، هزار درهم قرض دارم و بر ادای آن قادر نیستم ، می ترسم که اجل برسد آن بدهی در گردن من باقی بماند ، آن حضرت فرمود : برو نزد محمود سبکتکین و آن مبلغ را از او بستان . عرض کردم : شاید از من باور نکند و نشان طلبد . فرمود : به او بگو به آن نشان که در اول شب ، سی هزار مرتبه بر من صلوات می فرستد و در آخر شب ، سی هزار مرتبه دیگر بر من صلوات می فرستد ، سلطان محمود از شنیدن این خواب به گریه آمد و تصدیق کرد و قرض او را ادا کرد و هزار درهم دیگر نیز به او بخشید . اطرافیان سلطان تعجب کردند و گفتند : ای سلطان ، حرفهای این مرد را چگونه تصدیق می کنی و حال آن که ما در اول شب و آخر شب با تو هستیم و نمی بینیم که به فرستادن صلوات مشغول باشی و اگر کسی در تمام اوقات شبانه روز به فرستادن صلوات مشغول باشد ف نمی تواند که شصت هزار صلوات بفرستد .
سلطان محمود گفت : من از علما شنیده ام که هر که یک بار این صلوات را بفرستد گویا چنان است که ده هزار مرتبه صلوات فرستاده است و من در اول شب سه مرتبه و در آخر شب نیز سه مرتبه این صلوات را می خوانم . پس این شخص که پیغام آن حضرت را آورده درست و راست می گوید و این گریه من از شادی است . این صلوات چنین است :
اللهم صل علی سیدنا و نبینا محمد و آله ، ما اختلف الملوان .
خدایا ، درود فرست بر مولای ما و پیامبر ما محمد و خاندانش ، تا آن گاه که روز و شب می آیند و می روند ،
و تعاقب العصران و کر الجدیدان و استقبل
و بامداد و شامگاه پی در پی می شوند ، و روزان و شبان به دنبال هم می رسند
الفرقدان و بلغ روحه و ارواح اهل بیته منی التحیه و اسلام .
و آن دو ستاره قطبی بزرگ و کوچک روی می آورند و روان او و خاندانش را از سوی من درود و سلام برسان .

بر محمد و آل محمد صلوات

مختصری درباره حضرت امام خمینی (ره)

به مناسبت ۱۴ و ۱۵ خرداد و یادبود رهبر و امام بزرگ جمهوری اسلامی ایران :  

امام خمینى از ولادت تا رحلت

 

در روز بیستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهریـور 1281 هجرى شمسى ( 21 سپتامپر 1902 میلادى) در شهرستان خمین   از توابع استان مرکزى ایران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطـهـر سلام الله علیها, روح الـلـه المـوسـوى الخمینـى پـاى بـر خـاکدان طبیعت نهاد .
او وارث سجایاى آباء و اجدادى بـود که نسل در نسل در کار هـدایـت  مردم وکسب مـعارف الهى کـوشیـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمینـى  مرحوم آیه الـله سید مصطفى مـوسـوى از معاصریـن مرحـوم آیه الـلـه  العظمـى میرزاى شیـرازى (رض), پـس از آنکه سالیانـى چنـد در نجف  اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نایل  آمـده بـود بـه ایـران بازگشت و در خمـیـن ملجاء مردم و هادى آنان  در امـور دینـى بـود. در حـالـیکه بیـش از 5 مـاه ولادت روح الـلـه  نمى گذشت, طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را که در برابر زورگـوئـیهایشان بـه مقاومت بـر خاسته بـود, با گلـوله پاسـخ گفـتـنـد و در مـسیر خمـیـن به اراک وى را بـه شهادت رسانـدنـد. بستگان شهیـد بـراى اجراى حکـم الهى قصاص به  .تهران (دار الحکـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید
بدیـن ترتبیب امام خـمیـنى از اوان کـودکى با رنج یـتـیـمىآشـنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وى دوران کـودکـى و نـوجـوانى را تحت  سرپرستى مادر مـومـنـه اش (بانـو هاجر) که خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آیـه الـلـه خـوانسـارى ( صاحب زبـده  التصانیف ) بوده است. همچنیـن نزد عمه مـکـرمه اش ( صاحبـه خانم ) که بانـویى شجاع و حقجـو بـود سپرى کرد اما در سـن 15 سالگى از  نعمت وجـود آن دو عزیز نیز محـروم گـردید .

هجرت به قـم, تحصیل دروس تکمیلى وتدریس علوم اسلامى ... ادامه مطلب

 

ــ گزیده ای از چند سخنرانی حضرت امام خمینی (ره) - لینک غیرمستقیم

 

ادامه مطلب ...

پاسخ امام صادق(ع) به 20 سوال پزشکی

باگذشت 14قرن از طلوع خورشید اسلام وفروغ امامان شیعه وپیشرفت چشم گیر علوم درعرصه های مختلف ازجمله علم پیچیده پزشکی هنوز بیساری ازسوالان بشر درخصوص خود ومسایل مبتلا به باقی مانده است.

   این درحالی است که علی (ع) میگوید:بپرسید ازمن هرآنچه که درزمین وکهکشانها اتفاق می افتد وچه زیبا اندیشمند مسیحی حسرت میخورد ازسوال ابلهانه آن عرب که باتمسخر تعداد موهای سرش را ازحضرت سوال میکند.

درحالی که اگرسوالی درست از پیشوای اول شیعیان پرسیده میشد و یا حتی از آن ماجرا درس میگرفتند و از10ذخیره الهی پس از او بدرستی بهره میگرفتند شاید امروز انسان اینقدر برای کشف حقایق بشری خود را به زحمت نمی انداخت.

ماجرای مجادله پزشکی امام صادق (ع) با پزشک هندی

ربیع حاجب مى گوید: روزى طبیبی هندى در مجلس منصور کتاب طب مى خواند، در حالى که امام صادق علیه السّلام در آنجا حضور داشت. چون از قرائت مسائل طب فراغت یافت، به امام ششم علیه السّلام گفت: دوست دارى از دانش خود به تو بیاموزم؟ حضرت فرمود: نه، زیرا آنچه من مى دانم از دانش تو بهتر است. طبیب پرسید: تو از طب چه مى دانى؟ فرمود: من حرارت را با سردى، و سردى را با گرمى، رطوبت را با خشکى، و خشکى را با رطوبت درمان مى کنم، و مسأله تندرستى را به خدا وامى گذارم و براى تندرستى دستور پیامبر را به کار مى برم که فرمود: «شکم خانه درد است، و پرهیز درمان هر دردى است، و تن را به آنچه خوى گرفته باید عادت داد».

طبیب گفت: طب جز این چیزى نیست. امام گفت: مى پندارى که من این دستورها را از کتاب هاى بهداشتى یاد گرفته ام؟ گفت: آرى، امام فرمود: من این ها را از خدا فرا گرفته ام. تو بگو من از جهت بهداشت داناترم یا تو؟ طبیب گفت:البته من. امام علیه السّلام فرمود: اگر این چنین است من از تو سؤالاتى مى پرسم، تو پاسخ بده. گفت: بپرس.

امام صادق(ع) سئوالات زیر را از طبیب هندی پرسیدند:

"چرا جمجمه ی سر چند قطعه است؟

چرا موى سر بالاى آن است؟

چرا پیشانى مو ندارد؟

چرا در پیشانى خطوط و چین وجود دارد؟

چرا ابرو بالاى چشم است؟

چرا دو چشم مانند بادام است؟

چرا بینى میان چشم هاست؟

چرا سوراخ بینى در زیر آن است؟

چرا لب و سبیل بالاى دهان است؟

چرا مردان ریش دارند؟

چرا دندان پیشین، تیزتر و دندان آسیاب، پهن و دندان بادام شکن بلند است؟

چرا کف دست ها مو ندارد؟

چرا ناخن و مو جان ندارند؟

چرا قلب مانند صنوبر است؟

چرا شُش دو تکه است و در جاى خود حرکت می کند؟

چرا کبد(جگر) خمیده است؟

چرا کلیه مثل دانه لوبیاست؟

چرا دو زانو به طرف پشت خم و تا مى گردند؟

چرا گام هاى پا میان تهى است؟ "

طبیب هندی در پاسخ به تمامی سئوالات بالا گفت : نمی دانم.

امام فرمود: من علّت اینها را مى دانم. طبیب گفت: بیان کن.

امام فرمود:

*جمجمه به دلیل اینکه میان تهى است، از چند قطعه آفریده شده است و اگر قطعه قطعه نبود، ویران مى شد، لذا چون چند قطعه است، دیرتر مى شکند.

*موى در قسمت بالای سر است، چون از ریشه ی آن روغن به مغز مى رسد و از سر موها که سوراخ است، بخارات بیرون مى رود و سرما و گرمایى که به مغز وارد مى شود، دفع می شود.

*پیشانى مو ندارد، براى آنکه روشنایى به چشم برسد.

*خط و چین پیشانی نیز عرقی را از سر می ریزد، نگه می دارد تا وارد چشم ها نشود و انسان بتواند آن را پاک کند، مانند رودخانه ها که آب های روى زمین را نگهدارى مى کنند.

ابروها بالاى دو چشم قرار دارند تا نور به اندازه ی کافی به آنها برسد. اى طبیب، نمى بینى وقتی شدت نور زیاد است، دست خود را بالاى چشم ها می گیری تا روشنى به مقدار کافی به چشم هایت برسد و از زیادى آن پیشگیرى کند؟!

*بینى بین دو چشم قرار دارد تا روشنایى را بین آنها به طور مساوی تقسیم کند.

*چشم ها شکل بادام هستند تا میل دوا در آن فرو برود و بیرون آید. اگر چشم چهار گوش یا گرد بود، میل در آن به درستی وارد نمى شد و دوا به همه جای آن نمى رسید و بیماری چشم درمان نمى شد.

*خداوند سوارخ بینى را در زیر آن آفرید تا فضولات مغز از آن پایین بیاید و بو از آن بالا رود. اگر سوراخ بینی در بالا بود، نه فضولات از آن پایین مى آمد و نه بوی چیزی را در مى یافت.

*سبیل و لب را بالاى دهان آفرید، تا فضولاتى را که از مغز پایین می آید نگه دارد و خوراک و آشامیدنى به آن آلوده نگردد و آدمى بتواند آنها را از پاک کند.

*براى مردان محاسن(ریش) را آفرید تا نیازی به کشف عورت (پوشاندن سر) نداشته باشند و مرد و زن از یکدیگر مشخص شوند.

*دندان هاى پیشین را تیز آفرید تا گزیدن آسان گردد، و دندان هاى آسیاب را براى خرد کردن غذا پهن آفرید، و دندان نیش را بلند آفرید تا دندان هاى آسیاب را مانند ستونى که در بنا به کار مى رود، استوار کند.

*دو کف دست را بى مو آفرید تا سودن به آنها واقع گردد. اگر کف دست مو داشت، وقتی انسان به چیزی دست می کشید به خوبی آن را حس نمی کرد.

*مو و ناخن را بى جان آفرید، چون بلند شدن آنها زشت و کوتاه کردن آنها زیباست. اگر جان داشتند، بریدن آنها همراه با درد زیادی بود.

*قلب را مانند صنوبر ساخت، چون وارونه است. سر آن را باریک قرار داد تا در ریه ها در آید و از باد زدن ریه خنک شود.

*کبد را خمیده آفرید تا شکم را سنگین کند و آن را فشار دهد تا بخارهاى آن بیرون رود.

*کلیه را مانند دانه لوبیا ساخت، زیرا منى قطره قطره در آن مى ریزد و از آن بیرون مى رود. اگر کلیه چهار گوش یا گِرد بود، اولین قطره مى ماند تا قطره دوم در آن بریزد و آدمى از انزال لذت نمى برد. زمانی که منى از محل خود که در فقرات پشت است، به کلیه می ریزد، کلیه چون کرم بسته و باز مى شود و کم کم منی را به مثانه مى رساند.

*خم شدن زانو را به طرف عقب قرار داد، تا انسان به جهت پیش روى خود راه رود، و به همین علت حرکات وى میانه است، و اگر چنین نبود در راه رفتن مى افتاد.

*پا را از سمت زیر و دو سوى آن، میان باریک ساخت، براى آنکه اگر همه پا بر روی زمین قرار می گرفت، مانند سنگ آسیاب سنگین مى شد. سنگ آسیاب چون بر سر گردى خود باشد، کودکى آن را بر مى گرداند و هر گاه بر روى زمین بیفتد، مردی قوی به سختى مى تواند آن را بلند کند.

آن طبیب هندى گفت: این ها را از کجا آموخته اى؟ فرمود: از پدرانم و ایشان از پیامبر و او از جبرئیل، امین وحى و او از پروردگار که مصالح همه اجسام را داند. طبیب در آن وقت مسلمان شد و گفت: تو داناترین مردم روزگارى.

راستى چه شگفت انگیز است که حضرت صادق علیه السّلام بدون در دست داشتن ابزار امروزى که وسیله شناخت درون و برون انسانند، در گوشه ای از شهر مدینه براى یک طبیب هندى شگفتی هاى خلقت انسان را با دلایل محکم بیان مى فرماید.

اندیشیدن ، عمل کردن یا گذشتن !

بیایید آسمونی بشویم ...
»… می گفت :
* افسوس که جوان نمی داند و پیر نمی تواند !
* آدمی ، بودن نیست – شدن است !
* از روی شیطان هم شرمسارم ...
که حتی او در کار خود استوار است و این ناچیز نا استوار !
* سلام را جوابی باید . آن که در نماز جوابی نشنود
هرگز نمازگذار نشده است !
الهی از نماز گذارانم بدار .
* الهی ! عفو و احسان تو در برابر جرم و عصیان من ، شرمنده
و شرمنده ترم کند . پس بهشت را چه سود که تمام آن برای من
شرمندگی و شرمندگی دارد ؟!
* استغفار کردیم و او بخشید ، با خاطره گناه چه کنیم؟
* همه از مردن می ترسند ، چرا ؟
من از زیستن ، چرا ؟
* من از نخواندن نماز شرم دارم .
و من از خواندن اینگونه نماز !

* مگر نه اولم مثل آخرم است و آخرم مثل اول ؟!
پس بدا به اول و آخرم !
یا اول الاولین و یا آخرالاخرین ...
* کودکان به وعده گردو می زیند و کودک مآبان به وعده مینو !
* الهی ! اگر در پیشگاهت کور ، بینا شود و مرده احیا ،
عقل ما دمی اندیش به کدام بالا گرفتار شود ! که مصلحت در پیشگاه تو همان دیوانگی است !
* خدایا ! آن زمان که از جلالت ، فرزانگان گنگ شوند ،
دیوانگان چه شوند ؟!
... دیوانگان یا کودکان ؟!
* عاشق را ترک غیر معشوق واجب است که یک دل را دو عشق حاجب است !
* ذلت و لذت قریب هم بلکه قرین یکدیگرند ..
ان مع العسر یسرا !
* گل دماغ را معطر کند و گندآب روان را معذب
که این هردو کاشته دیگرانند ...
پس آنچه در خود کاشته ایم با ما چه خواهد کرد ؟
* خدایا کامم را به حلاوت تلاوت کلامت شیرین بدار.
و جان را به تلاوت حلاوت دیدارت روشن بدار !
* دل بی حضور چشم بی نور است ، نه این صورت بیند و
آن مـعـنا .
و نه این جمال بیند و نه آن کمال !
* خدایا فرزانه تر از دیوانه تو کیست ؟
گفتم : الهی دیوانه تر از فرزانه تو چیست ؟
* آن که در غربت از یاد وطن شکفته شود ، در دنیا از
یاد آخرت چون شود ؟
* من را توبه از گناه آسان است .
و من را توبه از این گونه عبادت ، دشوار .
* الهی نمی گویم که از دوستانم ، ولی شکر که از دشمنان
دوستانت نیستم ! و نه از دوستان دشمنانت .
* خدایا می پنداشتم که ما حافظ دین توایم ...
گفت : فهمیدم که دین تو حافظ ماست !
* خدایا اگر بگویم شناختمت جز لافی نگفتم ، همانطور
که اگر بگویم نشناختمت !
...

تاریخچه ای کوتا و مختصر از حضرت زهرا (س)

با سلام و عرض تبریک و تهنیت به مناسبت ولادت حضرت زهرا (س) همچنین روز زن و مادر  ،  تاریخچه ی کوتاهی را از زندگی گهربار آن دخت گرامی پیامبر (ص) در اختیار شما قرار میدهم . باشد که مورد آمرزش و عنایت آن بزرگوار قرارگیریم.

فاطِمه ملقب به زهرا، بتول و ام ابیها دختر محمد پیامبر اسلام از اهل بیت است. برپایه روایات شیعیان وی تنها فرزند دختر محمد بود اما مطابق روایات اهل سنت وی یکی از چهار دختر پیامبر اسلام بود. براسای روایات شیعیان، امامان شیعه از نسل اویند. همچنین مطابق روایات شیعه منظور از «کوثر» در سورهٔ کوثر در شأن او و فرزندانش نازل شده‌است.

یا حضرت زهرا

خانواده
فاطمه چهارمین و کوچک‌ترین دختر محمد پیامبر اسلام و خدیجه دختر خویلد بود. وی از قبیله قریش و از طایفه بنی‌هاشم بود.
تاریخ تولد
مورخین شیعه و سنی در تاریخ تولد فاطمه زهرا نظرات مختلفی دارند. مورخین اهل سنت نظیر طبری، ابوالفرج و برخی دیگر تولد او را در سال پنجم قبل از بعثت محمد پیامبر اسلام می‌دانند. طبری نقل می‌کند که «فاطمه در سالی متولد شد که قریش مشغول ساختن خانه کعبه بودند و در آن هنگام پیغمبر در سن سی و پنج سالگی بود.»(طبری، ذخائر العقبی:۳۵)
اما اکثر تاریخ‌نگاران شیعه بر اساس احادیث امامان شیعه این تاریخ را پنج سال بعد از بعثت می‌دانند. ابوبصیر از صادق، ششمین امام شیعیان روایت می‌کند:
«فاطمه در بیستم ماه جمادی الثانی در هنگامی که پیغمبر چهل و پنج ساله بود به دنیا آمد. هشت سال با پدرش در مکه بود و ده سال در مدینه با پدرش زندگی کرد. بعد از پدر بزرگوارش هفتاد و پنج یا نود و پنج روز زنده ماند و در روز سوم جمادی الثانی در سال یازدهم هجری وفات نمود.»(دلائل الامامة: ص ۱۰)
بدین ترتیب در روزشمار زندگی وی ده سال بین مورخین شیعه و سنی اختلاف است.

زندگی
فاطمه در سال پنجم قبل/بعد از بعثت در مکه متولد شد و ‏مدت هجده/هشت سال یعنی تا سال سیزدهم بعثت در مکه زندگی کرد. بعد از هجرت پیامبر اسلام به مدینه، همراه با علی پسر ابوطالب به مدینه مهاجرت نمود و در ۱ ذی‌الحجه سال دوم هجرت در سن نوزده/نه سالگی با او ازدواج نمود. حسن (امام حسن نزد شیعیان) را در نیمه رمضان سال سوم هجرت و حسین پسر علی (امام حسین نزد شیعیان) را در پنجم یا سوم شعبان سال چهارم هجرت به دنیا آورد. سومین فرزند او زینب کبری بود که در پنجم جمادی‏الاولی سال پنجم هجرت به دنیا آمد. چهارمین فرزندش ام‌کلثوم در سال هفتم هجری متولد شد. علاوه بر این ،بنا به اعتقاد شیعیان، فرزند دیگر او که پیش از به دنیاآمدن بر وی نام محسن گذاشته بودند در اثر ضربه‌ای که به پهلوی فاطمه وارد ساختند فوت کرد. فاطمه سرانجام در روز سه‏شنبه ۳ جمادی الثانی سال یازدهم هجری (۹۵ روز بعد از مرگ پدرش) درگذشت و در آن هنگام تنها ۲۸/۱۸ سال داشت.

ازدواج
از بزرگان عرب بسیاری فاطمه را خواستگاری کردند. که هر بار جوابی موافق نشنیدند. نهایتا علی ابن ابیطالب پسر عموی پدرش محمد از وی خواستگاری کرد که مورد موافقت وی قرار گرفت.

زندگی خانوادگی
- پس از مرگ پیامبر اسلام
بنابر روایات شیعیان وی در مخالفت با ماجرای سقیفه بزرگ‌ترین نقش را داشته ، عاقبت توسط گردانندگان ماجرای سقیفه مضروب و زخمی گردید و مدت کوتاهی (۷۵ یا ۹5 روز) پس از مرگ پدرش در اثر همان زخم‌ها درگذشته است.
خطبه فدکیه که از آثار فصیح ادبیات عرب است توسط او ایراد شده‌است که موضوع آن به غصب باغهای فدک (که توسط پیامبر به وی اهدا شده بود) مربوط است.
وی شبانه توسط همسرش علی دفن شد. گفتنی است که از زمان دفنش تاکنون هیچ کس از محل دقیق قبرش خبرندارد.

شهادت
شیعیان معتقد اند که وی ۹۵ روز بعد از درگذشت پدرش در تاریخ ۳ جمادی الثانی سال ۱۰ هجری توسط دشمنان ولایت علی به قتل رسیده‌است. گفتنی است که اهل سنت به این نکته اعتقاد ندارند.

جایگاه فاطمه زهرا
از دیدگاه عموم شیعیان فاطمه زهرا دارای فضائل فراوانی است. بنا بر اعتقاد شیعیان وی برترین بانو از میان تمام بانوان جهان است. وی دارای تمام مقامات معنوی امامان شامل عصمت، علم ارثی و ولایت باطنی است. همچنین وی در میان پنج تن آل عبا جایگاه بسیار ویژه‌ای دارد. در تاریخ اسلام نیز شیعه برای او جایگاه ویژه‌ای در دفاع از حق خلافت علی پسر ابوطالب قائل است.

از امام دوازدهم روایت شده‌است که «دختر پیامبر خدا الگوی شایسته من است.»

ازامام یازدهم روایت شده است که «ما حجت و نشانه خدا بر خلقش هستیم و مادر ما فاطمه -س- حجت بر ما است.» (سید عبدالحسین طیب در تفسیر اطیب البیان -ج۱۳/ص۲۲۵)

در قرآن
از دیدگاه مفسران شیعه ، سوره‌ها و آیاتی از قرآن در مورد فاطمه زهرا نازل شده است. مهم‌ترین این سوره‌ها عبارت‌اند از سوره کوثر و سوره انسان و نیز آیه مباهله و آیه تطهیر.

القاب
از القاب او بتول است. از دیگر القاب او صدیقه ، راضیه ، مرضیه و مطهره است.

التماس دعا.

شنیده شدن صدایی از شکم بت بزرگ

عمر روایت می کند که روزی من نزد بت بزرگ حاضر بودم و در حال پرستش و یک بت پرست دیگر هم در حال پرستش و دادن هدیه به بت بود که ناگهان صدایی از بت بزرگ به این مضمون شنیده شد
" مرد عجیب : کار مفیدی که از یک شخص فصیح می تواند برآید آن است که بگوید : خدایی نیست جز الله "
عمر مبهوت در حال نگاه کردن بود که آن مرد وحشت زده از آنجا گریخت ولی عمر مانده بود تا حقیقت این صدا را دریابد .
برای بار دوم صحبتی شنیده شد در باره حضرت محمد (ص) که می گفت : او پیامبر و فرستاده خداوند است و او یاد می دهد که خدایی نیست مگر الله
این صحبت برآمده بود از یک جن که داخل شکم بت بود
منبع : صحیحه بخاری

جن چیست ، کیست ؟! آیا واقعی هستند ؟!

جن : موجودی است ناپیدا که مشخصات زیادی برای آن در قرآن ذکر شده است، از جمله:
1- جن از شعله آتش آفریده شده؛ بر خلاف انسان که از خاک آفریده شده است. (سوره الرحمن، آیه 15)
2- جنیان دارای علم و ادراک و تشخیص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال است. آیات مختلفی از سوره جن بر این مطلب دلالت می کند.
3- دارای تکلیف و مسئولیت هستند. آیات سوره جن و آیاتی از سوره الرحمن دلالت بر این دارند.
4- گروهی از آنان مؤمن صالح و گروهی کافر هستند. (و انّا منا الصالحون و منّا دون ذلک ) (سوره جن، آیه 11 )
5- آنان نیز چون آدمیان دارای حشر و نشر و معادند. (و امّا القاسطون نکانوا لجهنم حطباً) (سوره جن، آیه 15 )
6- آنان قدرت نفوذ در آسمان ها و خبرگیری و استراق سمع داشته‌اند ولی بعداً ممنوع شدند. (جن، آیه 9 )
7- در میان آنها جن‌هایی یافت می‌شوند که از قدرت زیادی برخوردارند، همان گونه که در میان انسان ها نیز چنین است. (سوره نمل،‌ آیه 39 )
8- آنها قدرت انجام بعضی از کارهای انسان را دارند. (سوره سباء،‌آیه 12 و 13 )
9- خلقت آنها بر روی زمین قبل از خلقت انسان‌ها بوده. (سوره هجر، آیه 27 )
...
یکی از آفریده های خداوند موجودی است به نام جن. این موجود همانند انسان دارای تکلیف است و هدف از خلقت او، همانند انسان، عبادت و بندگی خداوند است. قرآن در سوره ذاریات آیه 56 و سوره الرحمان آیه 15 می‌فرماید:«جن موجودی است که از آتش آفریده شده است.» (و خلق الجان من مارج من نار)
جن اگرچه موجودی است که قدرت انجام کارهای استثنایی و فوق العاده را دارد ولی از نظر وجودی، ضعیف‌تر از انسان و تحت تسخیر اوست؛ چنان که می‌دانیم همین موجودات در حکومت حضرت سلیمان پیامبر خداوند در تحت سلطه او بودند. پیامبری که از جنس انسان‌ها برانگیخته شود پیامبر جنیان نیز هست.
امامان معصوم علیه السلام که به اذن خداوند، قدرت تصرف بر هر چیزی را دارند، بر جنیان نیز مسلط هستند. در تاریخ زندگانی ائمه علیهم السلام موارد متعددی در این مورد به چشم می خورد. گاهی نیز خود جنیان برای انجام خدمت و کمک اعلام آمادگی می‌نمودند، و پرسش‌های دینی و مشکلات خود را با مراجعه به امام برطرف می‌کردند، زیرا امام برای گروه جن نیز امام است.
خلاصه سخن آن که جنیان در تکلیف و مسؤولیت‌ها و اختیار و اراده و ثواب و عقاب و رهسپار شدن به سوی بهشت و یا فرو افتادن در دوزخ با آدمیان یکسان هستند .
بنابراین، این سخن که "جنیان به معنای میکروب و موجودات زنده ریز و ذره بینی هستند" باطل و نادرست است. آیا آنها هستند که با انسان ها و در ردیف آنها به جهنم می‌روند؟ آیا میکروب ها هستند که در مکه به حضور رسول خدا رسیدند و ایمان آوردند و آن محل اکنون به نام مسجد جن موجود است و مستحب است که حاجیان در آنجا دو رکعت نماز گزارند  ...

تصویری از ...