زندگانی سیبی است ؛ گاز باید زد با پوست
زندگانی سیبی است ؛ گاز باید زد با پوست

زندگانی سیبی است ؛ گاز باید زد با پوست

گوناگون ؛ مفید

خواندن فایلهای Pdf در موبایل

با این نرم افزار می توانید فایلهای pdf را در موبایل خود ببینید ، داستان یا شعر بخوانید .

این نرم افزار بیشتر برای گوشیهای سونی اریکسون که این کمبود و همچنین کمبود نرم افزار  را دارند بسیار عالی است . در کل درایورهای گوشی می تونید فایل مورد نظر را بخوانید و ببینید .

 

www.30b.ir

--- دانلود نرم افزار

اجازه زن اول برای ازدواج مجدد مرد مبتنی بر دلیلی متقن است

اجازه زن اول برای ازدواج مجدد مرد مبتنی بر دلیلی متقن است زیرا در قرآن مطرح شده است که "اگر بتوانید عدالت را رعایت کنید" و این کار خیلی سخت است پس اگر زن اول برای ازدواج مجدد مرد رضایت داشت از حق خود صرف‌نظر کرده است و عدالت رعایت می‌شود.

عضو هیات رییسه مجلس ششم و حقوقدان گفت: در ماده 25 لایحه حمایت از خانواده گرفتن مالیات از مهریه‌های سنگین عنوان شده در حالی که مهریه در حال حاضر برای زنان حکم یک پشتوانه را دارد.به نقل از ایسنا، ابراهیم امینی در میزگرد «بررسی و آسیب‌شناسی لایحه حمایت از خانواده» که از سوی کمیته‌ی امور زنان خانه احزاب ایران برگزار شد، گفت: این لایحه 53 ماده است و حساسیتی که نسبت به ماده 23 آن به‌وجود آمد سبب شد که سایر مواد لایحه مغفول بماند و به آن توجه نشود.

وی با اشاره به اینکه هر لایحه دارای معایب و محاسنی است به بیان برخی از محاسن این لایحه پرداخت و گفت: از جمله محاسن این لایحه پیش بینی تشکیل دادگاه خانواده با تعدد قاضی است و رایی که محاکم با تعدد قاضی صادر می‌کنند طبیعتا از کار کارشناسی و پختگی بیشتر برخوردار است و از اعمال نفوذ کمتری بهره خواهد داشت.

امینی ادامه داد: یکی دیگر از ویژگی‌های مثبت این لایحه صلاحیت دادگاه محل اقامت زوجه برای رسیدگی به دعواست زیرا اکنون دعوا باید در محل اقامت خوانده مطرح شود و گاهی که زن و مرد در یک شهر ساکن نیستند این مساله موجب بروز مشکلاتی برای یکی از طرفین دعوا می‌شود. هم چنین پیش بینی مراکز مشاوره خانواده از جمله نقاط مثبت لایحه است که قوه قضاییه مکلف شده است ظرف مدت 3 سال آن را تشکیل دهد و می‌تواند کمک بسیاری برای منتهی شدن اختلافات به سازش کند.

عضو کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس ششم تبصره 2 ماده 1 این لایحه را یکی از مشکلات آن دانست و عنوان کرد: هم چنین در ماده 2 گفته شده که حتی‌المقدور یکی از سه قاضی زن باشد که با توجه به اینکه توانایی انشای رای برای زن قاضی پیش‌بینی شده می‌توانستند در اینجا نیز نگاه جنسیتی را بردارند.

وی با اشاره به اینکه در ماده 8 این لایحه پیش بینی شده است که صدور دستور موقت در دعاوی خانوادگی تا 6 ماه اعتبار دارد خاطر نشان کرد: معمولا صدور دستور موقت تا زمان صدور حکم قطعی اعتبار دارد و اعتبار شش ماهه برای آن کاری منطقی نیست.

امینی هم چنین به صدور حکم توسط هیات‌های حل اختلاف انتقاد کرد و درخصوص ماده 23 ابراز عقیده کرد: اجازه زن اول برای ازدواج مجدد مرد مبتنی بر دلیلی متقن است زیرا در قرآن مطرح شده است که "اگر بتوانید عدالت را رعایت کنید" و این کار خیلی سخت است پس اگر زن اول برای ازدواج مجدد مرد رضایت داشت از حق خود صرف‌نظر کرده است و عدالت رعایت می‌شود اما ماده 23 هیچ گونه دلیل موجه و منطقی ندارد ضمن اینکه با افزایش حضور اجتماعی، زنان باید از حقوق بیشتری نیز برخوردار باشند.

وی هم چنین درباره تبصره ماده 23 درباره ثبت ازدواج مجدد خاطر نشان کرد: این تبصره تنها در مورد ثبت ازدواج است و خود ازدواج را منع نکرده است و نکته دیگر در ارتباط با مهریه است که در ماده 25 گرفتن مالیات از آن عنوان شده است در حالی که مهریه در حال حاضر برای زنان حکم یک پشتوانه را دارد. همچنین اشاره نشده است که این مالیات توسط چه کسی پرداخت شود.

عضو هیات رییسه مجلس ششم در پایان خاطر نشان کرد: این لایحه با اشکالات بسیاری روبروست و اگر چه عنوان حمایت از خانواده را دارد اما بیشتر درباره موارد شکلی است.

منبع : ایسنا

خطبه بدون‏ «الف‏» حضرت علی (علیه السلام)

حَمِدتُ مَن عَظُمَت مِنَّتُهُ، وَ سَبَغَت نِعمَتُهُ، وَ سَبَقَت رَحمَتُهُ، وَ تَمَّت کَلِمَتُهُ، وَ نَفَذَت مَشیَّتُهُ، وَ

بَلَغَت حُجَّتُهُ، و عَدَلَت قَضیَّتُهُ، وَ حَمِدتُ حَمَدَ مُقِرٍّ بِرُبوبیَّتِهِ، مُتَخَضِّعٍ لِعُبودیَّتِهِ، مُتَنَصِّلٍ مِن

خَطیئتِهِ، مُعتَرِفٍ بِتَوحیَدِهِ، مُستَعیذٍ مِن وَعیدِهِ، مُؤَمِّلٍ مِن رَبِّهِ مَغفِرَةً تُنجیهِ، یَومَ یُشغَلُ عَن

فَصیلَتِهِ وَ بَنیهِ، وَ نَستَعینُهُ، وَ نَستَرشِدُهُ، وَ نُؤمِنُ بِهِ، وَ نَتَوَکَّلُ عَلَیهِ، وَ شَهِدتُ لَهُ بِضَمیرٍ

مُخلِصٍ موقِنٍ، وَ فَرَّدَتُهُ تَفریدَ مُؤمِنٍ مُتقِنٍ، وَ وَحَّدَتُهُ تَوحیدَ عَبدٍ مُذعِنٍ لَیسَ لَهُ شَریکٌ فی

مُلکِهِ، وَ لَم یَکُن لَهُ وَلیٌّ فی صُنعِهِ، جَلَّ عَن مُشیرٍ وَ وَزیرٍ، وَ تَنَزَّهَ عَن مِثلٍ وَ نَظیرٍ، عَلِمَ

فَسَتَرَ، وَ بَطَنَ فَخَبَرَ، وَ مَلَکَ، فَقَهَرَ، وَعُصیَ فَغَفَرَ، وَ عُبِدَ فَشَکَرَ، وَ حَکَمَ فَعَدَلَ، وَ تَکَرَّمَ وَ

تَفَضَّلَ، لَم یَزَل وَ لَم یَزولَ، وَ لیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ، وَهُوَ قَبلَ کُلِّ شَیءٍ وَ بَعدَ کُلِّ شَیءٍ، رَبٌّ

مُتَفَرِّدٌ بِعِزَّتِهِ، مَتَمَلِّکٌ بِقُوَّتِهِ، مُتَقَدِّسٌ بِعُلُوِّهِ، مُتَکَبِّرٌ بِسُمُوِّهِ لَیسَ یُدرِکُهُ بَصَرٌ، وَ لَم یُحِط بِهِ

نَظَرٌ، قَویٌ، مَنیعٌ، بَصیرٌ، سَمیعٌ، علیٌّ، حَکیمٌ، رَئوفٌ، رَحیمٌ، عَزیزٌ، عَلیمٌ، عَجَزَ فی وَصفِهِ

مَن یَصِفُهُ، وَ ضَلَّ فی نَعتِهِ مَن یَعرِفُهُ، قَرُبَ فَبَعُدَ، وَ بَعُدَ فَقَرُبَ، یُجیبُ دَعوَةَ مَن یَدعوهُ، وَ

یَرزُقُ عَبدَهُ وَ یَحبوهُ، ذو لُطفٍ خَفیٍّ، وَ بَطشٍ قَویٍّ، وَ رَحمَةٍ موسِعَةٍ، وَ عُقوبَةٍ موجِعَةٍ،

رَحمَتُهُ جَنَّةٌ عَریضَةٌ مونِقَةٌ، وَ عُقوبَتُهُ حَجیمٌ مؤصَدَةٌ موبِقَةٌ، وَ شَهِدتُ بِبَعثِ مُحَمَّدٍ عَبدِهِ وَ

رَسولِهِ صَفیِّهِ وَ حَبیبِهِ وَ خَلیلِهِ، بَعَثَهُ فی خَیرِ عَصرٍ، وَ حینَ فَترَةٍ، وَ کُفرٍ، رَحمَةً لِعَبیدِهِ، وَ

مِنَّةً لِمَزیدِهِ، خَتَمَ بِهِ نُبُوَّتَهُ، وَ قَوّی بِهِ حُجَّتَهُ، فَوَعَظَ، وَ نَصَحَ، وَ بَلَّغَ، وَ کَدَحَ، رَؤفٌ بِکُلِّ

مُؤمِنٍ، رَحیمٌ، ولیٌّ، سَخیٌّ، ذَکیٌّ، رَضیٌّ، عَلَیهِ رَحمَةٌ، وَ تَسلیمٌ، وَ بَرَکَةٌ، وَ تَعظیمٌ، وَ تَکریمٌ

مِن رَبٍّ غَفورٍ رَحیمٍ، قَریبٍ مُجیبٍ، وَصیَّتُکُم مَعشَرَ مَن حَضَرَنی، بِتَقوی رَبِّکُم، وَ ذَکَّرتُکُم

بِسُنَّةِ نَبیِّکُم، فَعَلَیکُم بِرَهبَةٍ تُسَکِّنُ قُلوبَکُم، وَ خَشیَةٍ تَذری دُموعَکُم، وَ تَقیَّةٍ تُنجیکُم یَومَ

یُذهِلُکُم، وَ تُبلیکُم یَومَ یَفوزُ فیهِ مَن ثَقُلَ وَزنَ حَسَنَتِهِ، وَ خَفَّ وَزنَ سَیِّئَتِهِ، وَ لتَکُن مَسئَلَتُکُم

مَسئَلَةَ ذُلٍّ، وَ خُضوعٍ، وَ شُکرٍ، وَ خُشوعٍ، وَ تَوبَةٍ، وَ نَزوعٍ، وَ نَدَمٍ وَ رُجوعٍ، وَ لیَغتَنِم کُلُّ

مُغتَنَمٍ مِنکُم، صِحَّتَهُ قَبلَ سُقمِهِ، وَ شَیبَتَهُ قَبلَ هِرَمِهِ، وَ سِعَتَهُ قَبلَ عَدَمِهِ، وَ خَلوَتَهُ قَبلَ شُغلِهِ، وَ

حَضَرَهُ قَبلَ سَفَرِهِ، قَبلَ هُوَ یَکبُرُ، وَ یَهرَمُ، وَیَمرَضُ، وَ یَسقَمُ، وَ یُمِلُّهُ طَبیبُهُ، وَ یُعرِضُ عَنهُ

جَیِبُهُ، وَ یَتَغَیَّرَ عَقلُهُ، وَ لیَقطِعُ عُمرُهُ، ثُمَّ قیلَ هُوَ مَوَعوکَ، وَ جِسمُهُ مَنهوکٌ، قَد جَدَّ فی نَزعٍ

شَدیدٍ، وَ حَضَرَهُ کُلُّ قریبٍ وَ بَعیدٍ، فَشَخَصَ بِبَصَرِهِ، وَ طَمَحَ بِنَظَرِهِ، وَ رَشَحَ جَبینُهُ، وَ سَکَنَ

حَنینُهُ، وَ جُذِبَت نَفسُهُ، وَ نُکِبَت عِرسُهُ، وَ حُفِرَ رَمسُهُ، وَ یُتِمَّ مِنهُ وُلدُهُ، وَ تَفَرَقَ عَنهُ عَدَدُهُ، وَ

قُسِّمَ جَمعُهُ، وَ ذَهَبَ بَصَرُهُ وَ سَمعُهُ، وَ کُفِّنَ، وَ مُدِّدَ، وَ وُجِّهَ، وَ جُرِّدَ، وَ غُسِّلَ، وَ عُرِیَ، وَ

نُشِفَ، وَ سُجِیَ، وَ بُسِطَ لَهُ، وَ نُشِرَ عَلَیهِ کَفَنُهُ، وَ شُدَّ مِنهُ ذَقَنُهُ، وَ قُمِّصَ، وَ عُمِّمَ، وَ لُفَّ، وَ

وُدِعَّ، وَ سُلِّمَ، وَ حُمَلِ فَوقَ سَریرٍ، وَ صُلِّیَ عَلَیهِ بِتَکبیرٍ، وَ نُقِلَ مِن دورٍ مُزَخرَفَةٍ، وَ قُصورٍ

مُشَیَّدَةٍ، وَ حَجُرٍ مُنَضَّدَةٍ، فَجُعِلَ فی ضَریحٍ مَلحودَةٍ، ضَیِّقٍ مَرصوصٍ بِلبنٍ، مَنضودٍ، مُسَقَّفٍ

بِجُلمودٍ، وَ هیلَ عَلیهِ حَفَرُهُ، وَ حُثِیَ عَلیهِ مَدَرُهُ، فَتَحَقَّقَ حَذَرُهُ، وَ نُسِیَ خَبَرُهُ وَ رَجَعَ عَنهُ

وَلیُّهُ، وَ نَدیمُهُ، وَ نَسیبُهُ، وَ حَمیمُهُ، وَ تَبَدَّلَ بِهِ قرینُهُ، وَ حَبیبُهُ، وَ صَفیُّهُ، وَ نَدیمُهُ فَهُوَ حَشوُ

قَبرٍ، وَ رَهینُ قَفرٍ، یَسعی فی جِسمِهِ دودُ قَبرِهِ وَ یَسیلُ صَدیدُهُ مِن مِنخَرِهِ، یُسحَقُ ثَوبُهُ وَ

لَحمُهُ، وَ یُنشَفُ دَمُهُ، وَ یُدَقُّ عَظمُهُ، حَتّی یَومَ حَشرِهِ، فَیُنشَرُ مِن قَبرِهِ، وَ یُنفَخُ فِی الصّورِ، وَ

یُدعی لِحَشرٍ وَ نُشورٍ، فَثَمَّ بُعثِرَت قُبورٌ، وَ حُصِّلَت صُدورٌ، وَ جیء بِکُلِّ نَبیٍّ، وَ صِدّیقٍ، وَ

شَهیدٍ، وَ مِنطیقٍ، وَ تَوَلّی لِفَصلِ حُکمِهِ رَبٌّ قدیرٌ، بِعَبیدِهِ خَبیرٌ وَ بَصیرٌ، فَکَم مِن زَفرَةٍ

تُضنیهِ، وَ حَسرَةٍ تُنضیهِ، فی مَوقِفٍ مَهولٍ عَظیمٍ، وَ مَشهَدٍ جَلیلٍ جَسیمٍ، بَینَ یَدَی مَلِکٍ کَریمٍ،

بِکُلِّ صَغیرَةٍ وَ کَبیرَةٍ عَلیمٍٍ، حینَئِذٍ یُلجِمُهُ عَرَقُهُ، وَ یَحفِزُهُ قَلَقُهُ، عَبرَتُهُ غَیرُ مَرحومَةٍ، وَ

صَرخَتُهُ غَیرُ مَسموعَةٍ، وَ حُجَّتُهُ غَیرُ مَقبولَةٍ، وَ تَؤلُ صَحیفَتُهُ، وَ تُبَیَّنُ جَریرَتُهُ، وَ نَطَقَ کُلُّ

عُضوٍ مِنهُ بِسوءِ عَمَلِهِ وَ شَهِدَ عَینُهُ بِنَظَرِهِ وَ یَدُهُ بِبَطشِهِ وَ رِجلُهُ بِخَطوِهِ وَ جِلدُهُ بِمَسِّهِ وَ فَرجُهُ

بِلَمسِهِ وَ یُهَدِّدَهُ مُنکَرٌ وَ نَکیرٌ وَ کَشَفَ عَنهُ بَصیرٌ فَسُلسِلَ جیدُهُ وَ غُلَّت یَدُهُ وَ سیقَ یُسحَبُ

وَحدَهُ فَوَرَدَ جَهَنَّمَ بِکَربٍ شَدیدٍ وَ ظَلَّ یُعَذَّبُ فی جَحیمٍ وَ یُسقی شَربَةٌ مِن حَمیمٍ تَشوی وَجهَهُ وَ

تَسلخُ جَلدَهُ یَضرِبُهُ زَبینَتُهُ بِمَقمَعٍ مِن حدیدٍ یَعودُ جِلدُهُ بَعدَ نَضجِهِ بِجلدٍ جدیدٍ یَستَغیثُ فَیُعرِضُ

عَنهُ خَزَنَةُ جَهَنَّمُ وَ یَستَصرخُ فَیَلبَثُ حُقبَهُ بِنَدَمٍ نَعوذُ بِرَبٍّ قَدیرٍ مِن شَرِّ کُلِّ مَصیرٍ وَ نَسئَلُهُ

عَفوَ مَن رَضیَ عَنهُ وَ مَغفِرَةَ مَن قَبِلَ مِنهُ فَهُوَ وَلیُّ مَسئَلَتی وَ مُنحُجِ طَلِبَتی فَمَن زُحزِحَ عَن

تَعذیبِ رَبِّهِ سَکَنَ فی جَنَّتِهِ بِقُربِهِ وَ خُلِّدَ فی قُصورِ مُشَیَّدةٍ وَ مُکِّنَ مِن حورٍ عینٍ وَ حَفَدَةٍ وَ

طیفَ عَلَیهِ بِکُئوسٍ وَ سَکَنَ حَظیرَةَ فِردَوسٍ، وَ تَقَلَّبَ فی نَعیمٍ، وَ سُقِیَ مِن تَسنیمٍ وَ شَرِبَ مِن

عَینٍ سَلسَبیلٍ، مَمزوجَةٍ بِزَنجَبیلٍ مَختومَةً بِمِسکٍ عَبیرٍ مُستَدیمٍ لِلحُبورٍ مُستَشعِرٍ لِلسّرورِ

یَشرَبُ مِن خُمورٍ فی رَوضٍ مُشرِقٍ مُغدِقٍ لَیسَ یَصدَعُ مَن شَرِبَهُ وَ لَیسَ یَنزیفُ هذِهِ مَنزِلَةُ

مَن خَشِیَ رَبَّهُ وَ حَذَّر نَفسَهُ وَ تِلکَ عُقوبَةُ مَن عَصی مُنشِئَهُ وَ سَوَّلَت لَهُ نَفسُهُ مَعصیَةَ مُبدیهِ

ذلِکَ قَولٌ فَصلٌ وَ حُکمٌ عَدلٌ خَیرُ قَصَصٍ قَصَّ وَ وَعظٍ بِهِ نَصَّ تَنزیلٌ مِن حَکیمٍ حَمیدٍ نَزَلَ

بِهِ روحُ قُدُسٍ مُبینٍ عَلی نَبیٍّ مُهتَدٍ مَکینٍ صَلَّت عَلَیهِ رُسُلٌ سَفَرَةٌ مُکَرَّمونَ بَرَرَةٌ عُذتُ بِرَبٍ

رَحیمٍ مِن شَرِّ کُلِّ رَجیمٍ فَلیَتَضَرَّع مُتَضَرِّعُکُم وَ لیَبتَهِل مُبتَهِلُکُم فَنَستَغفِرُ رَبَّ کُلِّ مَربوبِ لی

وَ لَکُم.

ستایش می کنم کسی را که منّتش عظیم است و نعمتش فراوان؛ و رحمتش (بر غضبش) پیشی گرفته است. سخن (و حکم) اوتمامیّت یافته (و قطعی است)؛ خواست او نافذ و برهانش رسا و حکمش بر عدالت است.

ستایش می کنم، به سان سپاس آن که معترف به ربوبیّتش و پر خضوع دربندگی اوست. و از گناه خویش (بریده و) کنده شده و به توحید او اقرار می نماید. و از وعید (و بیم) عذابش (به خود او) پناه می برد. و از درگاه پروردگارش امیدوار آمرزشی است که او را نجات بخشد، در روزی که (انسان را به گرفتاری خویش مشغول و) از بستگان و فرزندانش غافل می سازد.

از او یاری و هدایت می جوییم و به او ایمان داریم و بر او توکّل می کنیم. از ضمیری با اخلاص و یقین، برای او (به توحید) گواهی می دهم و او را به یکتایی می شناسم. یکتا شناسی فردی مؤمن و استوار (در یقین). و او را یگانه می شمارم، یگانه دانستن بنده ای خاضع. نه در پادشاهی خود شریکی دارد و نه درآفرینشش یاوری. برتر از آن است که مشاور و وزیری داشته باشد و منزّه است از داشتن همانند و نظیری. (بر کردارها) آگاهی یافت و پوشیده داشت. و از نهان امور مطّلع گردید و بدان آگاه است و اقتدار و چیرگی دارد. نافرمانی گشت و آمرزید، طاعت و بندگی اش نمودند و او شکرگزاری نمود. فرمان روایی کرد و عدالت گسترد؛ و برتر از شائبه ی هر نقص و عیبی است و (آنچه شایسته ی هر چیزی بود، به او) عطا فرمود. همیشه بوده و هست و هیچ گاه زوال نمی یابد. و چیزی همانندش نیست. و او پیش از هر چیزی است و پس از هر چیزی. پروردگاری است که به عزّتش یگانه و به قدرت خویش پادشاه (و مقتدر). و به برتری شأنش پاک (و منزّه) است. و به علوّ مقامش (به حق) خود را بزرگ می شمارد. دیده ای او را نمی بیند و نگرشی (در معرفت) بر او احاطه پیدا نمی کند. قوی و مقتدر و بینا و شنوا و برتر و حکیم و رؤوف و مهربان و عزّتمند و داناست. هر آن که به توصیف او برآید، در وصفش حیران ماند. (به آفریدگان) نزدیک است و (در رفعت مقام، از آنان) دور است. (به علوّ شأنش از آنان) دور است و (به آنان) نزدیک است، و دعای کسی را که او را بخواند، اجابت می کند. و به بنده اش روزی می دهد و بدو عطا می فرماید. دارای لطفی است پنهان و قهری قوی و رحمتی گسترده و کیفری دردناک. رحمتش بهشتی پهناور و زیبباست و کیفرش جهنمی در بسته و هلاکت بار.

و گواهی می دهم به بعثت محمّد صلّی الله علیه و آله، بنده و فرستاده و برگزیده و حبیب و خلیلش که او را –در بهترین (و ضروری ترین) برهه و در دوران گسیختگی (وحی) و کفر- به عنوان رحمتی برای بندگان خود و نعمتی برجسته از نعمتهای فراوان خویش مبعوث فرمود. خداوند کار (برانگیختن پیامبران به) پیامبری (از جانب) خود را به وسیله او به پایان رسانید و برهان خویش را با وی قوّت بخشید و آن بزرگوار نیز موعظه فرمود و خیرخواهی نمود و به سختی کوشید، نسبت به هر مؤمنی رؤوف و مهربان بود. سروری بخشنده و پاک گهر و راضی (به قضا و حکم حق) بود. رحمت و سلام و برکت و تعظیم و تکریمی (ویژه و فراوان) از سوی پروردگاری آمرزنده و مهربان و نزدیک و اجابت کننده، بر او باد.

ای گروهی که نزدم حاضرید؛ شما را به تقوای پروردگارتان سفارش می کنم و به شیوه پیامبرتان یادآوری می نمایم. پس بر شما باد به ترسی که در دلهایتان جای گیرد و هراسی که اشکتان را جاری کند و تقوایی که نجاتتان بخشد، در روزی که هر که وزن نیکی اش سنگین و وزن کار بدش سبک باشد، رستگار شود. درخواست شما (از پروردگارتان) درخواستی توأم با ذلّت و افتادگی و شکرگزاری و فروتنی و توبه و کنده شدن (از گناه) و پشیمانی و بازگشت (به طاعت) باشد.

هر کدامتان که غنیمت شمار (فرصت) است، عافیتش را پیش از بیماری و پیری اش را پیش از تهی دستی و فراغتش را پیش از (گرفتاری و) مشغولیت و زمان حضورش را پیش از کوچ، غنیمت بشمارد. پیش از آن که پیر شود و گرفتار بیماری و ناخوشی گردد و (به حالی افتد که) طبیبش از او ملول شود و (نزدیکترین) دوستش نیز از او روی گرداند و عقلش تباه گردد و رشته عمرش بگسلد. آن گاه گفته شود که فلانی به سختی بیمار است و تنش به شدّت نحیف شده و در بستر احتضاری سخت افتاده است. و هر خویش و بیگانه ای (به عیادت و وداع) به بالینش آمده است. پس دیده اش را با خیرگی به بالا افکنده، نگاهش را بدان سو دوخته، پیشانی اش عرق کرده، ناله های دردآلودش آرام شده و جانش گرفته شد.

(در چنین حالی می بینی که) تیره بختی به همسرش روی آورده، گورش را کندند و فرزندانش بی سرپرست ماندند و نفراتش از دور او پراکنده شدند و آنچه جمع آوری کرده بود، تقسیم شده و بینایی و شنوایی اش از بین رفته است. (هم اکنون می بینی) رویش پوشانده، دست و پایش کشیده، رو به قبله اش کشیده اند و برهنه اش نموده، غسلش داده اند؛ (از هر جامه و پیرایه ای) عاری اش داشته، خشکش نموده اند و پارچه ای بر او افکنده و بر او کشیده اند و آماده اش نموده، (قطعه دیگر) کفنش را نیز بر او افکنده اند، (به گونه ای که) از آن کفن چانه اش را بسته، پیراهن وعمامه هم برایش قرار داده، در لفافش پیچیده اند و (نزدیکان) با او وداع نموده، بدرودش گفتند. (اینک می نگری) بر تابوتش حمل نمودند و با تکبیر بر او نماز گزارند و از خانه های پر زرق و برق و قصرهای مجلّل، با اتاقهای منظّم و پی در پی، منتقل شده است. در گوری که برایش کنده اند، گذاشته شد. گوری که تنگ است و با خشتهای محکم چیده شده و سقفش با تخته سنگهایی پوشیده شده است و خاک قبرش را بر او ریخته، کلوخ بر او پاشیدند. پس آنچه که از آن هراسان بود، واقع شد و خبرش به فراموشی سپرده شد و (کسانی که) یار و همنشین و خویشاوند و دوست (او بودند)، از وی برگشتند و تنهایش گذاشتند و همدم و رفیق و یار و ندیمش، کسانی دیگر به جای او برگزیدند.

(اکنون) درون قبری قرار گرفته و به مکان تنها و خلوتی سپرده شده. کرمهای قبر در بدنش می دوند و خون و چرک از بینی اش روان است و جامه و بدنش فرسوده می شوند، خونش می خشکد و استخوانش فرسوده می شود. (و بدین گونه است) تا روز حشر او؛ که از قبرش برانگیخته شود و در صور دمیده شود و برای حشر و نشر فرایش خوانند. پس آنجاست که قبور، زیر و رو می گردند و آنچه در سینه هاست، بیرون کشیده (و هویدا) می شوند و هر پیامبر و صدیق و شهید سخنوری (که مجاز به تکلّم است)، آورده می شوند. داوری قاطع آن روز را پروردگاری به عهده دارد که مقتدر بر بندگانش وآگاه و بینا (به حالشان) است. پس بسا ناله هایی که او را رنجور و زمین گیر و حسرتی که فرسوده و نحیفش می گرداند. در جایگاهی هولناک و عظیم و مجتمعی بزرگ و وسیع، در مقابل پادشاهی بزرگوار که به هر کار کوچک و بزرگی داناست. در آن هنگام عرقش تا به دهان می رسد و اضطراب و ناراحتی اش، آرامش او را می رباید. اشکش مایه ترحّم بر وی نمی شود و ناله اش شنیده (و بدان توجّه) نمی گردد. و دلیل (و عذر) او پذیرفته نخواهد بود. نامه عملش به سویش باز می گردد (و به وی سپرده می شود) و بدی کردارش (بر او و دیگران) بیان می شود. هر عضوی از او به بدی کارش گواهی می دهد. چشمش به نگاه او (به حرام) و دستش به سخت گیری (نامورد) او و پایش به گام برداشتن (به سوی حرام)، پوستش به لمس (نامشروع) و شرمگاهش به تماس (به حرام) گواهی می دهند. فرشتگان نکیر و منکر او را (به عذاب وحشتناک) تهدید می کنند و (خداوند) بینا از کارش پرده بر می دارد. پس زنجیر در گردنش افکنده، دستش با غل بسته می شود و کشان کشان و در تنهایی رانده می شود. و در آتش دوزخ عذاب می گردد. و شربتی از آب داغ به وی نوشانیده می شود که چهره اش پخته و پوستش را می کند. فرشته مأمور (عذاب او) به سوی آتش می راندش، او را با گرزی آهنین می زند، (پیوسته) پوستش پس از پخته شدن، به پوستی جدید بر می گردد (و تبدیل می شود). و فریاد استمداد برمی آورد، ولی مأموران جهنم از او روی بر می گردانند. و فریاد سر می دهد و با ندامت دوران طولانی اش را در جهنم می ماند.

به پروردگار توانا پناه می بریم از شرّ هر سرانجام (نا خجسته ای) و از او عفو می طلبیم به سان عفو کسانی که از آنان راضی گردید و آمرزش می جوییم همانند کسانی که (ایمان و طاعتشان را) از آنان پذیرفت. زیرا تنها اوست که کفیل خواهش و تقاضای من است.

پس هر که از عذاب پروردگارش دور گردانده شود، به قرب حضرتش در بهشت سکنا گزیند و در قصرهایی مزیّن جاودانه ماند و از حوریان زیبا و سیه چشم و خادمان (بهشتی) بهره مند می گردد. و جامهایی (مملو از خوراکی و نوشیدنی) پیرامونش می گردانند و در جایگاه منیع و ممتاز بهشت مسکن یابد و در نعمتهای سرشار به سر برد و از تسنیم (و از نوشیدنی های بهشت) بدو نوشانیده می شود و از چشمه، سلسبیل آمیخته به زنجبیل، می نوشد که با مشک و عبیری سربسته شده که پیوسته نشاط آفرین و سرور انگیز است. از نوشیدنی هایی (پاکیزه) در باغی روشن، (با درختانی) پربار می نوشد که هر کس از آن بنوشد، نه دچار سردرد می شود و نه مست و مدهوش می گردد. ا

این جایگاه کسی است که از پروردگارش بترسد و از نفس خویش بر حذر باشد و آن (نیز) کیفر کسی است که معصیت پروردگارش نماید و نفس (شیطانی) او، نافرمانی آفریدگارش را برایش تزیین نماید.

این کلامی است قاطع و انکارناپذیر و حکمی بر پایه عدل. بهترین سخنی است که (از خدا و رسول) برگرفته شده و برترین پندی است که (درقرآن) بدان تصریح شده است. از سوی پروردگار ستوده نازل شده است و روح القدس (برتر از تمامی فرشتگان و دارای پاکی) ممتاز، آن را بر پیامبری هدایت یافته و بلند منزلت فرود آورده است. درود فرستادگان بزرگوار و گرامی داشتگان شایسته (الهی) بر او باد. پناه می برم به پروردگار مهربان از شرّ هر (شیطان) رانده شده. پس باید هریک از شما (به درگاه خداوند) تذلّل نماید و (به آستانش) دعا و زاری کند تا از پروردگار هر آفریده ای، آمرزش بطلبیم برای خودم و شما.

) شرح ابن ابی الحدید ج 19 ص 140 تا ص 143،نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه ج 1 ص 87 خ 20،کنز العمال ج 16 ص 208 تا ص 213 ش 44234،سفینة البحار ج 1 ص 397 با نقل از ج 9 بحار الانوار چاپ قدیم،تاریخ عماد زاده ص 436 جلد امیر المؤمنین (ع)

منبع : شیعه نیوز

شب قدر از منظر دکتر علی شریعتی

«بسم الله الرحمن الرحیم

انا انزلناه فی لیلة القدر * و ما ادریک ما لیلة القدر * لیلة القدر خیر من الف شهر * تنزل الملائکه والروح* فیها باذن ربهم من کل امر * سلام هی حتی مطلع الفجر.»

«ما "آن" را فرود آوردیم در شب قدر، و چه می‌دانی که شب قدر چیست؟ شب قدر از هزار ماه برتر است، فرشتگان و آن روح در این شب فرود می‌آیند، به اذن خداوندشان از هر سو، سلام بر این شب تا آنگاه که چشمه خورشید ناگهان می‌شکافد!»

تاریخ، قبرستانی است طولانی و تاریک، ساکت و غمناک، قرن‌ها از پس قرن‌ها هم تهی و هم سرد، مرگبار و سیاه و نسل‌ها در پی نسل‌ها، همه تکراری و همه تقلیدی، و زندگی‌ها، اندیشه‌ها و آرمان‌ها همه سنتی و موروثی، فرهنگ و تمدن و هنر و ایمان همه مرده ریگ!

ناگاه در ظلمت افسرده و راکد شبی از این شب‌های پیوسته، آشوبی، لرزه‌ای، تکان و تپشی که همه چیز را برمی‌کَند و همه خواب‌ها را برمی‌آشوبد و نیمه سقف‌ها را فرو می‌ریزد. انقلابی در عمق جان‌ها و جوششی در قلب وجدان‌های رام و آرام، درد و رنج و حیات و حرکت و وحشت و تلاش و درگیری و جهد و عشق و عصیان و ویرانگری و آرمان و تعهد، ایمان و ایثار! نشانه‌هایی از یک «تولید بزرگ»، شبی آبستن یک مسیح، اسارتی زاینده یک نجات! همه جا ناگهان، «حیات و حرکت»، آغاز یک زندگی دیگر، پیداست که فرشتگان خدا همراه آن «روح» در این شب به زمین، به سرزمین، به این قبرستان تیره و تباه که در آن انسان‌ها، همه اسکلت شده‌اند، فرود آمده‌اند.

این شب قدر است...

شب سرنوشت، شب ارزش، شب تقدیر بر یک انسان نو، آغاز فردایی که تاریخی نو را بنیاد می‌کند. این شب از هزار ماه برتر است، شب مشعری است که صبح عید قربانی را در پی دارد و سنگباران پر شکوه آن سه پایگاه ابلیسی را! شب سیاهی که در کنار دروازه منا است، سرزمین عشق و ایثار و قربانی و پیروزی!

و تاریخ همه این ماه‌های مکرر است، ماه‌هایی همه مکرر یکدیگر، سال‌هایی تهی و عقیم، قرن‌هایی که هیچ چیز نمی‌آ‏فرینند، هیچ پیامی بر لب ندارند، تنها می‌گذرند و پیر می‌کنند و همین و در این صف طولانی و خاموش، هر از چندی شبی پدیدار می‌گردد که تاریخ می‌سازد، که انسان نو می‌آفریند و شبی که باران فرشتگان خدایی باریدن می‌گیرد، شبی که آن روح در کالبد زمان می‌دمد، شب قدر!

این شب قدر است...
شب سرنوشت، شب ارزش، شب تقدیر بر یک انسان نو، آغاز فردایی که تاریخی نو را بنیاد می‌کند. این شب از هزار ماه برتر است، شب مشعری است که صبح عید قربانی را در پی دارد و سنگباران پر شکوه آن سه پایگاه ابلیسی را! شب سیاهی که در کنار دروازه منا است، سرزمین عشق و ایثار و قربانی و پیروزی!

شبی که از هزار ماه برتر است، آنچنان که بیست و چند سال بعثت محمد، از بیست و چند قرن تاریخ ما برتر بود. سال‌هایی که آن «روح» بر ملتی و نسلی فرود می‌آید از هزار سال تاریخ وی برتر است. و اکنون، بر اندام این اسلام اسلکت شده، بر گور این نسل مدفون و بر قبرستان خاموش ما، نه آن روح فرود آمده است، سیاهی و ظلمت و وحشت شب هست، اما شب قدر؟

شبی که باران فرو می‌بارد، هر قطره‌اش فرشته‌ای است که بر این کویر خشک و تافته، در کام دانه‌ای، بوته خشکی و درخت سوخته‌ای و جان عطشناک مزرعه‌ای فرو می‌افتد و رویش و خرمی و باغ و گل سرخ را نوید می‌دهد. چه جهل زشتی است در این شب قدر بودن و در زیر این باران ماندن و قطره‌ای از آن بر پوست تن و پیشانی و لب و چشم خویش حس نکردن، خشک و غبارآلود زیستن و مردن! هر کسی یک تاریخ است. عمر، تاریخ هر انسانی است و در این تاریخ کوتاه فردی، که ماه‌ها همه تکراری و سرد و بی‌معنی می‌گذرد، گاه شب قدری هست و در آن از همه افق‌های وجودی آدمی فرشته می‌بارد و آن روح، روح القدس، جبرئیل پیام‌آور خدایی بر تو نازل می‌شود و آنگاه بعثتی، رسالتی، و برای ابلاغ، از انزوای زندگی و اعتکاف تفکر و عبادت و خلوت فراغت و بلندی کوه فردیت خویش به سراغ خلق فرود‌آمدنی و آنگاه، درگیری و پیکار و رنج و تلاش و هجرت و جهاد و ایثار خویش به پیام!

که پس از خاتمیت، پیامبری نیست، اما هر آگاهی وارث پیامبران است! آن «روح» اکنون فرود آمده است، در شب قدر بسر می‌بریم. سال‌ها، سال‌های شب قدر است، در این شبی که جهان، ما را در کام خود فرو برده است و آسمان ما را سیاه کرده است، باران غیبی باریدن گرفته است، گوش بدهید، زمزمه نرم و خوش آهنگ آن را می‌شنوید، حتی صدای روییدن گیاهان را در شب این کویر می‌توان شنید.

سلام بر این شب، شب قدر شبی که از هزار ماه، از هزار سال و هزار قرن برتر است، سلام، سلام، سلام، ... تا آن لحظه که خورشید قلب این سنگستان را بناگاه بشکافد، گل سرخ فلق بر لب‌های فسرده این افق بشکفد و نهر آفتاب بر زمین تیره ما ... و بر ضمیر تباه ما نیز جاری گردد. تا صبح بر این شب سلام !

مختصری درباره زندگی امام علی (ع)

علی پسر ابوطالب، چهارمین خلیفه مسلمانان و داماد و پسرعموی محمد بن عبدالله (پیامبراسلام) است و بنا بر روایات با محمد پیمان برادری بسته‌است. از نظر شیعیان او جانشین پیامبر و امام اول می‌باشد. دو کنیه‌ معروف او «ابوالحسن» و «ابو تراب» است و بین گروه‌های مختلف با نام‌های گوناگونی خوانده می‌شود.
او در روز جمعه سیزدهم رجب سال سی‌ام پس از عام الفیل (ده سال قبل از بعثت محمد) در مکه و بنا بر روایات در مسجد الحرام و داخل کعبه به دنیا آمد. هیچ کس پیش از او و پس از او، در این خانه خدا تولّد نیافته‌است و این به باور شیعیان نشانگر احترام خداوند به علی است .
پدر وی ابوطالب و مادر وی فاطمه دختر اسد بود، که محمد را نیز پس از مرگ مادرش آمنه سرپرستی کرده بود. علی و برادرانش (طالب، عقیل و جعفر) نخستین کسانی هستند که از دو سو (هم از ناحیه پدر و هم از ناحیه مادر) از نسل هاشم پسر عبدمناف هستند.
در زمان کودکی علی، پدرش ابوطالب، دچار مشکل مالی شد. محمد که خود در کودکی تحت سرپرستی ابوطالب قرار گرفته بود، برای سبک کردن بار عایله وی به او پیشنهاد کرد که سرپرستی علی را او بر عهده بگیرد. ابوطالب پذیرفت و علی از کودکی در خانه محمد و تحت نظر او قرار گرفت. و زیر دست او بزرگ شد و پرورش یافتن به دست محمد امتیازی بود که او آن را از شرافت‌های خود بر می‌شمرد.
اسلام آوردن
محمد در ابتدا پیامبری خویش را برای اعضای خانواده‌ خود که نزدیک‌ترین افراد به او بودند، آشکار کرد و علی که از کودکی در خانه محمد بزرگ شده بود، بنا بر روایات اولین مردی بود که به او ایمان آورد، در زمانی که هنوز نوجوان بود.
زندگی علی در زمان حیات محمد
علی از آغاز بعثت محمد تا درگذشتن وی، پیامبر را یاری می‌کرد. او برای محمد به هنگام اعتکاف در غار حرا غذا می‌برد. در هنگامی که محمد بعد از سه سال دعوت پنهانی، برای اجرای آیه 214 سوره شعراء، خویشان خود را به اسلام فراخواند و از آنها یاری خواست، تنها علی که سال داشت به یاری او برخاست. در لیلة المبیت که بزرگان مکه گروهی جنگاور را برای کشتن محمد به خانه‌اش فرستادند، بنا بر روایات علی در جای محمد خوابید، تا مکیان متوجه فرار او نشوند. علی در سال دوم بعد از هجرت ( هجری قمری) با فاطمه دختر محمد ازدواج کرد و در خانه‌ای کنار خانه محمد اقامت گزید. در واقعه برائت از مشرکین، محمد سوره توبه را به وسیله او به مکیان ابلاغ کرد. در فتح مکه پرچم اسلام به دست او بود و با شعار امروز روز مرحمت است وارد مکه شد، سپس با پیامبر وارد خانه کعبه شد و بر دوش او رفت و بت‌ها را شکست.

در روز غدیر محمد او را به عنوان ولی مومنین معرفی کرد، بین مذاهب مختلف اسلام تفسیرهای متفاوتی از واژه ولی شده‌است. او وصی محمد بود و پس از مرگش بدن او بنا به وصیت خود وی به دست علی غسل و کفن شد و بر او نماز خوانده شد و در خانه خودش به خاک سپرده شد.
علی در جنگ‌های محمد
علی یکی از موثرترین جنگاوران سپاه محمد بود و در تمامی جنگ‌های پیامبر به جز جنگ تبوک او را همراهی کرد. در جنگ احد و حنین که سپاه مسلمانان شکست خورد و گریخت، از معدود افرادی بود که با محمد باقی ماند و از جان او دفاع کرد. در جنگ خندق قهرمان عرب عمرو بن عبدود را شکست داد. در جنگ خیبر سپاه اسلام به فرماندهی او قلعه‌های مستحکم خیبر را فتح کرد.
غدیر خم
در بین مسلمانان و از طریق شیعه و سنی به صورت متواتر نقل شده‌است، که پیامبر اسلام در غدیرخم درباره او گفته‌است: «هر کس من مولای او هستم، پس این علی مولای اوست». سپس مسلمانان با علی پسر ابیطالب بیعت کردند. شیعیان این عمل را دلیلی بر خلافت و جانشینی بلافصل او پس از محمد بن عبدالله عنوان می‌کنند. علی پس از رویداد کشته شدن عثمان خلیفه سوم توسط سیل مسلمانانی که به او هجوم آورده بودند به فرمانروایی برگزیده شد.
او بار دیگر بیت المال را به تساوی بین عموم مسلمانان تقسیم کرد و دست آزمندان را از دارالخلافه مسلمانان کوتاه کرد. پایتخت او ابتدا شهر مدینه بود. عده‌ای از یاران گذشته علی و محمد مانند طلحه و زبیر توقع حکومت بصره و کوفه را از علی داشتند که با مخالفت او روبرو شدند. آن‌ها به تشویق مروان پسر حکم (مشهور به چلپاسه) به همراه عایشه دختر ابوبکر و از همسران محمد به مخالفت وی پرداختند. این تحریکات باعث رخداد نبرد بصره شد که چون عایشه بر شتری سرخ مو سوار بود جنگ جمل نام گرفت. علی در آن جنگ پیروز گشت و مرکز زمامداری خود را از مدینه به کوفه تغییر داد.
پس از آن با مهم‌ترین دعوی‌دار زمامداری یعنی معاویه پسر ابوسفیان که از طایفه بنی‌امیه بود و با او دشمنی داشت و برای خود در شام حکومتی پرقدرت برپا کرده بود به مخالفت پرداخت. معاویه کشته شدن عثمان را بهانه قرار داده و از علی خواست که قاتلین عثمان را به وی تحویل دهد. علی هم اعلام کرد قاتلین عثمان پیش وی نیستند و با خلیفه‌گری معاویه مخالفت کرد. معاویه پیراهن خونین عثمان را بهانه شورشی بر علیه علی کرد و جنگ صفین را به راه انداخت. پس از چند روز جنگ سرانجام کار به داوری گذاشته شد و عمروعاص که حکم از سوی معاویه بود با فریب ابوموسی اشعری که حکم تحمیل شده به علی از جانب گروهی از سپاهیان او بود که بعد‌ها خوارج نام گرفتند،اعلام کردند، معاویه خلیفه مسلمانان است. این امر موجب شورش گروهی از سپاهیان علی شد. این گروه خوارج نام گرفتند. علی ابتدا آن‌ها را به گفتگو فرا خواند، ولی پس از آن که خوارج پیک‌های او را کشتند، به جنگ با آنان پرداخت و تار و مارشان کرد. به گونه‌ای که جایگاه خود را به سیستان بردند. وی سرانجام در مسجد کوفه به دست یکی از خوارج به نام ابن ملجم مرادی هنگام نماز صبح ترور شد.

ویژگی ها
او در سخنوری و ادبیات چیره بود. ادبای عرب سخن او را شیواترین سخن پس از قرآن می‌دانند.به طوری که وابستگان بنی امیه علی رغم دشنام گفتن به وی، گفتارش را از حفظ می‌کردند، تا بیانشان شیوا شود. مجموعه گفتارها و نوشتارهای وی توسط سید رضی در کتابی به نام نهج البلاغه جمع آوری شده‌است. علاوه بر آن مجموعه روایات وی در کتاب غرر الحکم جمع شده‌است. بین مسلمانان خصوصاً شیعیان مقام عرفانی، علم، شجاعت، عدالت، کمک به بینوایان و ساده زیستی علی مورد ستایش قرار گرفته‌است. از میان مسلمانان غیر شیعه ابن ابی الحدید به شرح نهج البلاغه پرداخته‌است. علاوه بر آن بسیاری از شخصیت‌های غیر مسلمان نظیر جرج جرداق مسیحی، نویسنده کتاب «امام علی صدای عدالت انسانی» او را ستوده‌اند و توماس کارلایل، فیلسوف انگلیسی درباره او گفته‌است: «..شهادت او، بر اثر شدت دادگری‌اش بود..»و جبران خلیل جبران دیگر نویسنده و شاعر مسیحی درباره او می‌نویسد: «..عرب حقیقت مقام و قدر و منزلت علی را نشناخت. اما از میان همسایگان ایرانی‌نژاد عرب، مردانی برخاستند، که گوهر و سنگریزه را به خوبی از یکدیگر باز شناختند.»

 علی از دیدگاه شیعه
از دید شیعیان تنها ابلاغ وحی و شریعت که وظیفه پیامبر است، برای رستگاری کافی نیست. بلکه امت برای نزدیکی به خدا و همچنین برای رشد سیاسی و اجتماعی نیاز به امام دارد. به عبارت دیگر امامت فراتر از زمامداری و جانشینی پیامبر است و جانشینی پیامبر یکی از جنبه‌های آن است.

به قتل رسیدن علی  ــ پیمان بستن خوارج

تاریخ نویسان مانند ابومخنف و اسماعیل بن راشد می‌نویسند:گروهی از خوارج در مکّه اجتماع کردند و با هم به گفتگو پرداختند و از زمامداران یاد کردند و رفتار آنها را زشت شمردند و از نهروانیان (که در جنگ با علی به هلاکت رسیده بودند) یاد کردند و اظهار ناراحتی نمودند تا اینکه بعضی از آنان گفتند: خوب است ما جان خود را به خدا بفروشیم و نزد این زمامداران گمراه برویم و در کمین آنان قرار گیریم و آنان را بکشیم و مردم شهرها را از دست آنان آسوده کنیم و انتقام خون برادران شهیدمان را که در نهروان کشته شده‌اند بگیریم همه آنان این پیشنهاد را پذیرفتند و هم پیمان شدند که پس از مراسم حجّ، طرح خود را دنبال کنند.در این اجتماع، عبدالرّحمن بن ملجم عهده دار کشتن علی گشت. برک بن عبداللّه تمیمی کشتن معاویه را پذیرفت. و عمرو بن بکر تمیمی تصمیم به کشتن عمروعاص گرفت.این سه نفر با هم پیمان بستند و توافق کردند که شب نوزدهم ماه رمضان، به آن اقدام نمایند و سپس از همدیگر جدا شدند و در انتظار اجرای نقشه خود بودند. ابن ملجم که از قبیله کِنده بود با رعایت مخفی کاری، از مکّه به سوی کوفه رهسپار شد و با یاران خود در کوفه ملاقات کرد و برای اینکه نقشه اش فاش نشود، آن را به هیچ کس نگفت.

دیدار ابن ملجم با قُطّام
ابن ملجم در کوفه روزی به دیدار یکی از هم کیشان خود که از قبیله «تیم رباب» بود رفت، تصادفا قُطّام (زن زیبا چهره) در آنجا بود، قطّام دختر اخضر تیمی بود که پدر و برادرش در جنگ نهروان به دست علی کشته شده بودند و او از زیباترین بانوان آن زمان بود، وقتی که ابن ملجم او را دید، عاشق و شیفته او شد و عشق او در دلش جای گرفت، به طوری که در همان مجلس از او خواستگاری کرد.

قطام گفت: چه چیز را مهریّه من قرار می‌دهی ؟

ابن ملجم گفت :هرچه را بخواهی آماده‌ام آن را بپردازم.

قُطّام گفت: مهریّه من عبارت است از سه هزار درهم و یک کنیز و یک غلام و کشتن علی بن ابی طالب.

به دنبال این جریان، قُطّام برای وردان پسر مجالد که از قبیله «تیم رباب» بود، پیام فرستاد و او رااز جریان آگاه کرد و از او خواست که ابن ملجم را یاری نماید. وردان نیز این پیشنهاد را پذیرفت . از سوی دیگر، ابن ملجم نزد یکی از خوارج از قبیله اشجع که نام او «شبیب بن بجره» بود رفت و داستان را به او گفت و از او کمک خواست، شبیب پیشنهاد ابن ملجم را پذیرفت و سرانجام ابن ملجم همراه وردان و شبیب، به مسجد اعظم کوفه رفتند تا نقشه خود را دنبال کنند. قُطّام در مسجد معتکف شده بود و برای گذراندن اعتکاف خود، خیمه‌ای در مسجد برای خود برپا کرده بود، به قُطّام گفتند:((ما راءی خود را بر کشتن این مرد (علی) هماهنگ کرده‌ایم))، قطام چند تکّه پارچه حریر خواست و سینه‌های آنان را با آن پارچه‌ها محکم بست و آنان شمشیرها را به کمر بسته، به راه افتادند و کنار دری آمدند که علی از آن در برای نماز وارد مسجد می‌شد و در آنجا نشستند، قبلاً اینان، اشعث ابن قیس را نیز از نقشه خود آگاه کرده بودند، او هم که (از سران خوارج بود)[و یا عامل معاویه] قول یاری به آنان را داده بود و آن شب به آنان پیوست تا آنان را در اجرای توطئه قتل، کمک کند (بنابراین شب نوزدهم ماه رمضان سال چهل هجری، چهار نفر مرد (ابن ملجم، وردان، شبیب و اشعث) و یک زن یعنی قطام همدیگر را برای اجرای توطئه قتل علی مساعدت می‌کردند).

ضربت خوردن
امام علی سحر شب نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرت، از خانه به سوی مسجد روانه شد. ابن ملجم از آغاز آن شب در کمین وی بود. او (طبق معمول) به مسجد آمد و مثل همیشه خفتگان را برای نماز بیدار می‌کرد، ابن ملجم در میان خفتگان بیدار بود. وی خود را به خواب زده و کارش را پنهان نموده بود که ناگهان برخاست و به علی حمله کرد و شمشیر زهرآگین خود را بر فرق علی وارد نمود.در روایات دیگر این گونه‌است که بعد از اینکه امام علی در محراب مشغول خواندن نافله صبح یا نمار صبح شد و هنگامی که از سجده رکعت اول بر می‌خواست، ابن ملجم با شمشیر زهر آلود بر فرق او، همان جایی که قبلا در جنگ خندق توسط عمرو بن عبدود زخم برداشته بود، زد و علی فریاد زد:

«قسم به پروردگار کعبه رستگار شدم.»

کشته‌شدن علی
علی پس از این حادثه دو روز بستری شد، تا اینکه در ثلث آخر شب بیست و یکم، قبل از سپیده دم شب جمعه  ماه رمضان سال چهلم هجرت، بر اثر ضربتی که بر فرقش زدند در گذشت.  به دستور علی، کار غسل و کفن نمودن او را دو پسرش حسن و حسین انجام دادند، سپس جنازه علی را به سوی سرزمین «غری» یعنی نجف بردند و در آنجا به خاک سپردند و طبق وصیتش، قبرش را پنهان کردند. قبر علی در دوران زمامداری بنی امیّه، همچنان مخفی بود تا اینکه با از میان رفتن بنی امیه و رفع خطر خوارج در زمان بنی عباس، قبر او توسط امام صادق به شیعیان شناسانده شد.

? What is Green Tea

 

ntroductionThis fact sheet provides basic information about green tea--common names, uses, potential side effects, and resources for more information. All types of tea (green, black, and oolong) are produced from the Camellia sinensis plant using different methods. Fresh leaves from the Camellia sinensis plant are steamed to produce green tea.

Common Names--green tea, Chinese tea, Japanese tea

Latin Names--Camellia sinensis

What It Is Used For
Green tea and green tea extracts, such as its component EGCG, have been used to prevent and treat a variety of cancers, including breast, stomach, and skin cancers.

Green tea and green tea extracts have also been used for improving mental alertness, aiding in weight loss, lowering cholesterol levels, and protecting skin from sun damage.

Green tea could prevent bladder cancer spreading
Green tea can not only lower cholesterol, reduce blood pressure and boost the immune system, it can also help fight cancer.

The health benefits of green tea have been known for a long time: it can lower cholesterol, reduce blood pressure and boost the immune system. Now, it appears, it can also help fight cancer.

Numerous studies, including those involving animals, have shown that green tea not only induces death in cancer cells, but also slows development of the independent blood supply that cancers develop so they can grow and spread.

A recent study demonstrated that green tea extract interrupts a process that is crucial in allowing bladder cancer to become invasive and spread to other areas of the body.

How It Is Used
Green tea is usually brewed and drunk as a beverage. Green tea extracts can be taken in capsules and are sometimes used in skin products.

What the Science Says
Laboratory studies suggest that green tea may help protect against or slow the growth of certain cancers, but studies in people have shown mixed results.

Some evidence suggests that the use of green tea preparations improves mental alertness, most likely because of its caffeine content. There are not enough reliable data to determine whether green tea can aid in weight loss, lower blood cholesterol levels, or protect the skin from sun damage.

Side Effects and Cautions
• Green tea is safe for most adults when used in moderate amount.

• Green tea and green tea extracts contain caffeine. Caffeine can cause insomnia, anxiety, irritability, upset stomach, nausea, diarrhea, or frequent urination in some people. Caffeine can also raise blood pressure, and in very high doses, it can cause seizures, delirium, or irregular heart rhythms.

• Green tea contains small amounts of vitamin K, which can make anticoagulant drugs, such as warfarin, less effective.

Source : tebyan

Note : If you need Persian (Farsi) Translation , informe us to translate .